کاشف

یادداشت

" نسل‌ امروز ما به‌ یاری‌ خداوند آزادی‌ فلسطین‌ را مشاهده‌ خواهد کرد. " (1)

" فلسطین آزاد خواهد شد؛ در این هیچ شبهه‌اى نداشته باشید. فلسطین قطعاً آزاد خواهد شد و به مردم بر خواهد گشت و در آنجا دولت فلسطینى تشکیل خواهد شد؛ در اینها هیچ تردیدى نیست؛ اما بدنامى آمریکا و بدنامى غرب برطرف نخواهد شد. اینها همچنان بدنام خواهند بود. شکى نیست که بر اساس حقایقى که خداى متعال تقدیر کرده است، خاورمیانه‌ى جدید شکل خواهد گرفت. این خاورمیانه، خاورمیانه‌ى اسلام خواهد بود. " (2)

سی و سه ، بیست و دو ، هشت...

آیا شمارش معکوس برای تحقق تقدیر الهی آغاز گشته است؟؟؟


پی نوشت:

___________

1-  بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مسؤولان‌ و جمعی‌ از اعضای‌ جمعیت‌ دفاع‌ از ملت‌ فلسطین‌ 80/10/10

2-  بیانات مقام معظم رهبری در دیدار شرکت کنندگان در افتتاحیه‌ همایش غزه‌ 89/12/8


۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۱ ، ۱۹:۲۸
سبحان صداقتی
عیدی گرفتن و عیدی دادن در شب و روز عید؛ زیبا رسم و سنتی است در بین مؤمنین.
و من در شب " عیدالله الأکبر " عیدی شیرینی دریافت نمودم که بی نصیب گذاشتن دوستان را از آن بخل دیدم. 

برای آنهایی که مثل من تحمل غربت و قربانی دادن برایشان سخت است...






 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۱ ، ۲۰:۲۰
سبحان صداقتی

وقتی با هزار امید و آرزو در تلاش برای قبولی در ارشد اقتصاد بودم؛ فکرش را هم نمی کردم که فاصله بین اقتصاد مرسومی که در دانشگاههای ما تدریس می شود با اقتصاد اسلامی تا این حد زیاد باشد که گفت: میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است.

چند جلسه حضور در کلاسهای ارشد اقتصاد کلان کافی بود به این نتیجه برسم که وقتی لیسانست مهندسی نفت باشه و بعد بخواهی بیایی و تغییری اساسی در " اقتصاد غرب بنیان " ایجاد کنی حالا حالا ها باید بدوی!

البته همین نتیجه گیری هم در یک جلسه مذاکره با استاد اقتصاد کلان نقش بر آب شد و ایستادن در مقابل امواج اقتصاد مرسوم ؛ به تعبیر مرحوم دهخدا " البرز به کلند برگرفتن" نمود . برایم بسیار جالب بود در حالیکه شاه بیت همه تحلیلهای اقتصاد غرب بنیانی که در دانشگاههای ما به عنوان علم اقتصاد  تدریس می شود مستقیم و یا غیر مستقیم "نرخ بهره" است؛ (نرخ بهره و سرمایه گذاری، نرخ بهره و تورم، نرخ بهره و بیکاری، نرخ بهره وصادرات و واردات، نرخ  بهره و پس انداز و...) استاد اقتصاد کلان ما که از قضا دانش آموخته ی دانشگاه امام صادق (ع) بود آرزو می کرد علما و مراجع عظام تقلید آن را به عنوان یک علم بپذیرند  و برای اسلامیزه کردن آن مسائلی چون خمس و زکات و صدقه را به آن منضم نمایند.

بر این باورم که هرچند در قانون بانکداری اسلامی برای حذف "ربای شکلی" چاره اندیشی گردیده و به لطائف الحیل، قانون الهی دور زده شده است اما "ربای ماهوی" همچنان در اجزای بانکداری ما جریان دارد. (1)

به نظر نگارنده حرمت ربا از منظر دین مبین اسلام بیش از آنکه ناظر به شکل و ظاهر قراردادهای مالی باشد ماهیت و درون مایه آن را نشانه رفته است و از آن به جنگ با خدا و پیغمبر(ص) تعبیر شده است.(2)

واقعیت این است که این روزها پول های ربوی با نرخ های بهره تحمیلی از سوی بانکها (چه در سودهای پرداختی و چه در سودهای دریافتی از سوی بانک ها) تار و پود حیات اقتصادی بخش عظیمی از جامعه ما را تنیده است. و شاید از این منظر است که مقام معظم رهبری در سخنرانی اخیرشان در جمع جوانان استان خراسان شمالی یکی از سئوالات مهم شان در رابطه با سبک زندگی را به این موضوع اختصاص دادند که :

" چه کنیم که ریشه‌ى ربا در جامعه قطع شود؟" (3)

 

بیانات حضرت آیة اللّه مصباح یزدی در همایش ربا مورخ ۸۵۰۲۱۴

 

مطلب مرتبط :


علوم مارماهی

 پی نوشت:

_________________

1- حضرت آیت‌الله جوادی آملی در جمع دبیرکل و اعضای شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی: با کلاه شرعی و اسم مضاربه و دادن و گرفتن سود علی الحساب تنها بانک ربوی ما چاق می‌شود؛ بانک ربوی عرضه حل مشکلات اقتصادی ما را ندارد و نشانه این هم ورشکستگی‌هایی است که مشاهده می‌کنیم.(خبرگزاری حوزه)

برای مثال در قرارداد مضاربه، طرف قرارداد بانک ،پرداخت تمام خسارات ناشی از ضرر را به جان می خرد و بانک صرفاً درسود مثلاً علی الحساب شریک می گردد!!

نمونه ای از قرارداد مضاربه بانکها:

تبصره : در صورت انحلال / ورشکستگی عامل قبل از انقضای مدت ، قرارداد منفسخ خواهد شد و بانک حق خواهد داشت سرمایه و سود متعلقه را که به امانت به عامل سپرده است به تشخیص خود چه به صورت وجه نقد و از هر طریقی که مقتضی بداند از وجوه یا اموال ورشکسته برداشت و تأمین نماید .

ماده16- پس از پایان مدت قرارداد یا فسخ آن و یا فروش کالا در زمان قرارداد در صورتی که عامل کالا را فروخت و در تأدیه حصه بانک از اصل و سود تأخیر کند مبلغی طبق فرمول

                            ( 100×360) /  ((6+ نرخ متعلقه ) ×تعداد روز ×اصل بدهی)                            

از تاریخ استفاده از سرمایه تا تاریخ وصول علاوه بر اصل سرمایه و سود مضاربه بر ذمه او تعلق می گیرد که باید به بانک بپردازد و به همین منظور عامل ضمن قرارداد حاضر به نحو غیر قابل برگشت به بانک اختیار داد که از تاریخ فروش تا تاریخ وصول معادل حاصل فرمول یاد شده را از هر گونه وجوه دیگر نامبرده نزد بانک برداشت و یا به همان میزان از سایر دارایی های عامل تملک نماید.
اخذ مبلغ مقرر موضوع این ماده مانع تعقیب عملیات اجرایی و قانونی برای وصول مطالبات بانک نخواهد بود.

ماده 17 – پس از انجام قرارداد یا فسخ آن در صورتی که در نتیجه محاسبه طبق تشخیص بانک زیانی متوجه بانک شده باشد عامل ضمن عقد صلح مذکور در ماده 8 این قرارداد ملتزم و متعهد گردید معادل زیان مزبور را مجاناً از مال خود به بانک تملیک کند و در صورت تاخیر علاوه بر التزام به انجام تعهد وفق ماده 16 که بر ذمه عامل خواهد بود صرف اظهار نظر بانک در مورد میزان خسارت وارده معتبر بوده و عامل ضمن عقد صلح مذکور حق هر گونه ایراد و اعتراضی را در این مورد از خود سلب و ساقط نمود.

2- سوره بقره آیه 279-278 :

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اگر [واقعا] مؤمنید از خدا بترسید و باقى مانده‏ى ربا را واگذارید.

و اگر [این کار را] نکنید، پس به جنگى از جانب خدا و رسولش آگاه باشید، و اگر توبه کردید اصل مال از آن شماست [که بدین ترتیب‏] نه ستم مى‏کنید و نه ستم مى‏بینید.

3- بیانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالى‌

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۱ ، ۲۲:۴۹
سبحان صداقتی

پیش از هر تحلیلی اجازه بدید این اصل اقتصادی را با خود مرور کنیم که پول، اعم از داخلی یا خارجی آن که ارز نامیده می‌شود قبل از آنکه وسیله‌ی مبادله‌ی سایر کالاها باشد، خود یک کالاست و قوانین عرضه و تقاضا در مورد آن صدق می کند. از این رو پول داخلی و ارز نیز مانند هر کالای دیگری با افزایش تقاضا برای آن، گران می‌شود و در صورت افزایش عرضه در بازار، ارزان می‌شود.

فلذا این قاعده‌ی کلی در مورد آن صادق است که با بالا رفتن میزان تقاضا برای یک ارز خاص در صورت ثابت ماندن میزان عرضه‌ی آن در بازار خواه از سوی دولت و خواه توسط سایر عرضه کنندگان، نرخ برابری ارز در برابر پول ملی، افزایش می‌یابد و بر عکس.

خب اجازه بدید با این مقدمه به یک تحلیل فارغ از تحلیلهای اقتصادی و غیر اقتصادی این روزها بپردازیم.

چند هفته پیش از یکی از دوستانم که شم اقتصادی خوبی داره در رابطه با اندک پس اندازی که داشتم مشورت گرفتم. دوستم با خیرخواهی صادقانه ای گفت:

ببین داداش من! الان نه وقت خرید خونه است نه زمین و نه هیچ چیز دیگه. به نظر من هر چی پول داری برو دلار بخر. من خودم 3 روز پیش رفتم وn  دلار خریدم. از اون موقع تا امروز دلار از 2300 تومان شده 2380 تومان. بالاخره دلار بخری ضرر نمی کنی!

بر این باورم که فراموشی و فاصله از سیره اهل بیت (سلام الله علیهم اجمعین)  در اوقاتی که عرضه نسبی کالاها به علل مختلف نسبت به تقاضای موجود  همان اقلام کاهش چشمگیری می یافت؛ راز جهش قیمتها در شرایط فعلی جامعه ماست و راه برون رفت از چنین شرایطی نیز پیروی از سیره روشن آن بزرگواران. 

زمانی مدینه دچار گرانی و قحطی شد . امام صادق از خدمتکار خود « معتب » پرسید :

- چه مقدار مواد غذایی در منزل داریم ؟

- به اندازه کفاف چند ماه .

- همه را ببر و در بازار بفروش .

- در مدینه مواد غذایی نایاب است!

- بفروش !

معتب می گوید : چون همه را فروختم امام (علیه السلام) فرمود :

اینک چون دیگر مردم روز به روز خرید کن ( و خوراک هر روز را همان روز تهیه کن ) و افزود: ای معتب ! خوراک روزانه ما را نیمی از جو و نیم دیگر را از گندم فراهم ساز؛ زیرا گرچه خداوند می داند که من توانایی آن را دارم که همه آن را از گندم تهیه کنم ، ولی دوست دارم خداوند مرا در موضع رعایت اندازه گیری معیشت ببیند.(1)

چندی پیش ایمیلی از دوستانم دریافت کرده بودم که در آن فرید زکریا در برنامه ای در شبکه  CNN صفهای طویل مردم در انتظار خرید مرغ دولتی را به تصویر می کشید و به این ترتیب ایران را کشوری قحطی زده  معرفی می کرد و با  پخش تصاویری انیمیشنی به تمسخر ایرانیان می پرداخت.

و حالا این روزها که بازار ارز عرصه تاخت غریبه و آشنا به ایران و ایرانی گردیده است تأسی به سیره ائمه معصومین در چنین شرایطی مثل همیشه راهگشا نخواهد بود!؟؟

 

پی نوشت:

_______________

1- ر.ک. بحارالانوار ، ج 47 ، ص 59-60

  
۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۱ ، ۲۲:۱۷
سبحان صداقتی

وَ ما عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضاضَةٍ فِی اءَنْ یَکُونَ مَظْلُوما ما لَمْ یَکُنْ شاکّا فِی دِینِهِ، وَ لا مُرْتابا بِیَقِینِهِ

براى مسلمان نقص نیست که مظلوم واقع شود مادام که در دین خود تردید نداشته باشد و در یقین خودشک نکند .

نهج البلاغه نامه 28

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۱ ، ۱۹:۵۰
سبحان صداقتی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۱ ، ۱۸:۲۹
سبحان صداقتی


از اینجا دانلود کنید

رهبر معظم انقلاب چهارشنبه‌شب گذشته در آخرین دیدار خود در جریان سفرشان به نوشهر، با نیروهای مسلح منطقه‌ی شمال کشور و خانواده‌های آنان دیدار کردند. سخنان رهبری در این دیدار، نکات مهم بسیاری از جمله تفاوت‌های انقلاب اسلامی با بیداری اسلامی کنونی در منطقه و نیز پیشرفت‌های جمهوری اسلامی در عمق و سطح داشت، اما ایشان در آغاز این دیدار تکلیف شعری را روشن کردند که جمعیت حاضر در ابتدای این مراسم خواندند:
کشتی ولایت را / ناخدای دورانی
ماه آسمان عشق / نور چشم ایرانی
بیم موج و طوفان نیست / تا تو نوح ما هستی
زنده‌ایم و وقتی تو / جان و روح ما هستی

برخی تعابیر موجود در این شعر همچون «کشتی ولایت» و «نوح ما» که همخوانی جمعی شد، مورد اعتراض رهبر انقلاب قرار گرفت. ایشان پیش از ورود به بحث اصلی خود تأکید کردند:
«من به شما عرض می‌کنم، به همه هم این را می‌گویم و گفته‌ام و تکرار می‌کنم: مبادا آن صفاتی، خصالی، مناقبی که متناسب با وجود ولی‌عصر ارواحنافداه هست، این‌ها را تنزل بدهیم در سطح انسان‌های کوچک و ناقصی مثل این حقیر و امثال این حقیر. اینی که گفته می‌شود کسانی که در این سفینه سوارند، غم طوفان ندارند:
چه غم دیوار امت را که دارد چون تو پشتیبان
چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان [گلستان سعدی]
این نوح، امام زمان است، اما با یک نگاه عمومی به طول تاریخ اسلام وقتی نگاه کنیم -که سعدی هم با همان نگاه این شعر را گفته است- وجود مقدس خاتم‌الانبیاء (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) نوحِ کشتیبان این امت است. [...] نوحِ این کشتی اوست. پشتیبان این امت اوست. واسطه‌ی فیض الهی به یکایک آحاد ما، به دل‌های ما، به جان‌های ما، به ذهن‌های ما، به جسم‌های ما، به حیات فردی و اجتماعی، وجود مقدس خاتم‌الأوصیاء و در رتبه‌ی قبل از او، وجود مقدس خاتم‌الأنبیاء (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) است.»

این بخش مهم از بیانات رهبر انقلاب البته چندان در رسانه‌ها انعکاس نیافت، اما به نظر می‌رسد یادآوری سوابق اعتراض‌های امام خمینی رضوان‌الله‌علیه و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به این‌گونه تعابیر در کنار این مورد اخیر، قابل تأمل است.

رهبر انقلاب حدود پنج ماه پیش نیز در جمع فرماندهان نیروی زمینی ارتش به‌طور ضمنی از استفاده‌ی تعبیر «جانم فدای رهبر» در مراسم‌ رسمی نیروهای مسلح انتقاد و تصریح کرده بودند:
«ارتشى که نه در خدمت قدرت‌طلبى‌هاى شخصى است، نه براى شخص می‌میرد. این را من باید تأکید کنم؛ نه خدا راضى است، نه احکام اسلام اجازه می‌دهد که ما بگوییم ارتش ما، یا نیروهاى مسلح ما، یا عناصر ما، براى خاطر فلان آدم بمیرند؛ نه. بله، براى خاطر اسلام همه بمیرند؛ فلان آدم هم براى خاطر اسلام بمیرد. براى برافراشته نگهداشتن پرچم استقلال کشور که کشور اسلامى است. همه آماده باشند براى مردن در این راه؛ که این مردن اسمش شهادت است.»
پس از این بیانات و در دیگر مراسم‌ رسمی نظامی بعدی، شعار «الله اکبر جانم فدای رهبر» نیروهای نظامی به «الله اکبر پاینده رهبر» تغییر یافت.

بر این اساس، فرمانده کل قوا در دو دیدار نظامی نسبت به کاربرد تعابیر غلوآمیز صریحاً اعتراض کرده‌اند. این در حالی است که خاصیت و اثر مراسم‌ نظامی، سان، رژه و از این قبیل در یک فرد عادی که در رأس امور کشوری قرار گرفته، تقویت احساس خودبرتربینی و تکبر است و معمولاً هوای نفس فردی را که مُهذّب نشده و نفس خود را تزکیه نکرده، ناخودآگاه به سمت بیان اظهاراتی با رگه‌های عُجب و غرور وامی‌دارد، اما ماجرا در مورد نظام جمهوری اسلامی و رهبری آن، کاملاً متفاوت و برعکس است. ولیّ فقیهی که عدالت، تقوا، بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر و شجاعت جزو شرایط و صفات او است، در این زاویه نیز الگویی کاملاً دینی، عابدانه و متواضعانه ارائه می‌دهد. یعنی نه‌تنها هنگامی که در جمع قوای مسلح تحت امر خود قرار می‌گیرد، گرفتار نفس و صفت شیطانی کبر و غرور نمی‌شود و سخنانی از این جنس نمی‌گوید، بلکه حتی تعابیری را که دیگران، آن‌هم با انگیزه‌های عاطفی و احساسی و برخاسته از شور امت به امام، درباره‌ی او به زبان جاری می‌کنند، چنانچه شبهه‌ی تعارض با مبانی و اصول داشته باشد، برنمی‌تابد و از همان تریبون عمومی برای تذکر و اصلاح اقدام می‌کند.

این‌گونه روشنگری‌های برگرفته از اصول دین عزت‌بخش اسلام، پیش از این نیز در بیانات رهبر انقلاب سابقه داشته است. اتفاقاً یکی از این موارد باز به دیدار جمعی از نیروهای مسلح، یعنی فرماندهان سپاه در سال ۱۳۷۷ با ایشان بازمی‌گردد.

در تاریخ ۱۳۷۷/۶/۲۴ در دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران، پیش از بیانات رهبر انقلاب سرودی اجرا شد که در مصرعی از آن جمع با هم می‌خواندند: «سرور ما خامنه‌ای». ایشان در همان جلسه به طور جدی تذکر دادند و با انتقاد از خواندن این‌گونه اشعار تأکید کردند که از شنیدن چنین مطالبی حقیقتاً متأذی می‌شوند:
«من خواهش مى‌کنم که الفاظ این اشعار و سرودها را از کلمات مبالغه‌آمیز خالى کنید. هم شأن شما این است که در این راه‌ها پیشقدم باشید و هم حقیقت قضیه این است. بنده افتخارم به این است که بتوانم خدمتگزار شما و مردم باشم. «سَروَر» فقط خداى متعال است و به امر او و در پیروى و عبودیّت او بندگان صالحِ برجسته و معصومین علیهم‌السّلام‌اند. ما بندگانى ناقص، نارسا و ضعیف هستیم. بزرگ‌ترین هنر ما این است که بتوانیم در لابه‌لاى همه‌ی ضعف‌هایى که داریم، کارى انجام دهیم که ان‌شاءاللَّه طبق وظیفه باشد. این کلمات مبالغه‌آمیز را حذف کنید. بنده، وقتى این کلمات را مى‌شنوم، حقیقتاً متأذّى مى‌شوم.»

در تاریخ ۱۳۸۰/۸/۱۲ نیز در دیدار با جوانان اصفهان، پیش از سخنرانی رهبر انقلاب، یکی از حاضران، ایشان را «علی زمان» خواند. ایشان در همان جلسه این‌گونه تذکر دادند:
«وقتى کسانى اسم مبارک امیرالمؤمنین علیه‌السلام یا اسم مبارک ولىّ ‌عصر روحى‌فداه را مى‌آورند، بعد اسم ما را هم دنبالش مى‌آورند، بنده تنم مى‌لرزد. آن حقایق نور مطلق، با ما که غرق در ظلمتیم، بسیار فاصله دارند. ما گیاه همین فضاى آلوده‌ی دنیاى امروزیم؛ ما کجا، کمترین و کوچک‌ترین شاگردان آنها کجا؟ ما کجا و قنبرِ آنها کجا؟ ما کجا و آن غلام حبشىِ فداشده در کربلاى امام حسین علیه‌السّلام کجا؟ ما خاک پاى آن غلام هم محسوب نمى‌شویم. اما آن‌چه که حقیقت است، این است که ما به عنوان مسلمانانى که راهمان را شناخته‌ایم، تصمیم خود را گرفته‌ایم و نیروى خود را براى این راه گذاشته‌ایم؛ با همه‌ی وجود در این راه حرکت مى‌کنیم و ادامه خواهیم داد.»

همچنین سال گذشته در جریان دیدار سالانه‌ی نمایندگان مجلس، هنگامی که یکی از نمایندگان اظهارات توأم با تعریف و تمجیدی از رهبری در حضور ایشان بیان کرد، رهبر انقلاب خاطرنشان کردند:
«می‌دانم از روى محبت و اخلاص و صفاست -در این تردیدى نیست- لیکن این‌جور بیانات، هم به ضرر من است، هم به ضرر خود گوینده است. نبایستى این بیانات به این شکل بیان شود. یک مجموعه‌ى زمانى تصادفاً کنار هم قرار گرفته‌ایم و داریم با هم کار می‌کنیم. من یک کار می‌کنم. شما یک کار می‌کنید. این‌جور تعبیرات، تعبیراتى نیست که انسان را خوش بیاید یا کمکى به کار پیشرفت انسان بکند. ما همگى بندگان خدا هستیم و ان‌شاءالله خدمتگزاران مردم هم باشیم.»

مواجهه و اظهار ناخشنودی در قبال بیان سخنانی که شبهه‌ی اغراق دارند، در سیره و سخنان صریح مرحوم امام خمینی رحمه‌الله نیز سابقه دارد. در دیدار نمایندگان نخستین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی با ایشان، مرحوم فخرالدین حجازی که نفر اول منتخب مردم شهر تهران بود، به نمایندگی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی سخنانی را ایراد کرد و در بخشی از آن با بیانی بسار شیوا به تجلیل از امام پرداخت. وی سخنرانى خود را با جمله‌ی «بأبى أَنْتَ وَ امّى» آغاز کرد و بقیه‌ی سخنرانى را نیز به تعریف و تمجید از مقام والاى حضرت امام اختصاص داد. این سخنان مرحوم حجازی با واکنش حضرت امام مواجه شد. ایشان افراد را از بیان چنین تعاریف و تمجیدهایی برحذر داشتند و تذکر دادند که انحطاط و سقوط اخلاقی افراد از همین‌گونه رفتارها و تمجیدها آغاز می شود. حضرت امام در آغاز سخنان آن روز خود تأکید کردند:

«من خوف این را دارم که مطالبى که آقاى حجازى فرمودند درباره‌ی من، باورم بیاید. من خوف این را دارم که با این فرمایشات ایشان و امثال ایشان براى من یک غرور و انحطاطى پیش بیاید. من به خداى تبارک و تعالى پناه مى‌برم از غرور. من اگر خودم را براى خودم نسبت به سایر انسان‌ها یک مرتبتى قائل باشم، این انحطاط فکرى است و انحطاط روحى. من در عین حال که از آقاى حجازى تقدیر مى‌کنم که ناطق برومندى است و متعهد، لکن گله مى‌کنم که در حضور من مسائلى که ممکن است من باورم بیاید فرمودند. پیروزى ما مرهون اسلام است. نه مرهون من است و نه مرهون شما و نه مرهون هیچ قوه‌اى، مرهون اسلام است.»

مچنین سال ۱۳۶۶ در گردهمایی ائمه‌ی جمعه‌ی بلاد در حضور امام خمینی، مرحوم آیت‌الله مشکینی رئیس وقت مجلس خبرگان در تجلیل از امام چنین گفت:

«...امام بزرگوار، مرجع اعظم تقلید شیعیان، رهبر عظیم‌الشأن مسلمانان، پناه مستضعفان جهان، علیک منّا سلام الله ابداً ما بقیت [...]

اماما! امام زین‌العابدین علیه‌السلام در دعای روز جمعه و عید فطر و عید أضحی به جمله‌ای می‌رسند که برای ما تکان‌دهنده است و آن این است که می‌گوید: الّلهم انّ هذا المقام لخُلفائِک و أصفیائک و مواضع أُمنائک فی الدّرجة الرفیعة التی خصصتهم بها قد ابتزوها: خدایا این مقام مال اولیاء الله است، مال اصفیاء الله است، امناء الله است. و ابتزوها یعنی به جور و ظلم خدایا این مقام را از ما سلب کردند. مزید بر این مطلب، امام باقر و امام صادق و امام حسن عسکری علیهم‌السلام و بلکه الان حضرت بقیة ‌الله الأعظم هم همین جمله را با خدای خود صحبت می‌کنند.

اماما! ما در این برهه‌ای از زمان چشم گشودیم و دیدیم بر این که خدا این مقام را به یکی از فرزندان لایق آن خاندان دوباره پس داد و عنایت کرد و به دست باکفایت آن حضرت تحویل داد.» (روزنامه اطلاعات مورخ ۱۳۶۶/۷/۱۸، گزارش سومین سمینار سراسری ائمه‌ی جمعه.)

امام خمینی در آغاز بیانات خود بلافاصله فرمودند:
«من قبلاً از آقای مشکینی گله کنم. ما آن‌قدری که گرفتار به نفس خودمان هستیم، کافی است. دیگر مسائلی نفرمایید که انباشته بشود در نفوس و ما را به عقب برگرداند. شما دعا کنید که آدم بشویم. دعا کنید که حتی به همین ظواهر اسلام عمل کنیم. ما که چشم‌مان به آن بواطن نمی‌رسد لااقل به این ظواهر عمل بکنیم.» (ج ۲۰ صحیفه، ص ۳۹۴)

نهی‌های مکرر امام خمینی و رهبر معظم انقلاب در خصوص کاربرد این‌گونه تعابیر اغراق‌آمیز یا مختص به ائمه‌ی معصومین علیهم‌السلام، یک درس اصلی برای ملتزمان به مکتب ولایت دارد؛ این که اگرچه شور و احساس، جزئی از روحیات یک مؤمن است و در اسلام نیز نه‌تنها نفی نشده، در مواردی مانند اظهار ارادت به ذوات مقدسه‌ی معصومین و به‌ویژه حضرت سیدالشهدا علیهم‌السلام سفارش بسیاری هم نسبت به آن شده است، همچنین جزئی از ارکان رابطه‌ی امام و امت در نظام ولایت فقیه همین رابطه‌ی عاطفی است، اما سیره‌ی مرحوم امام خمینی و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای گویای این واقعیت است که این بزرگواران در عین این که مخالفتی با این رابطه‌ی عاطفی ندارند، ولی با انحراف، اِفراط و پیرایه‌های آلوده‌ای که سکوت در قبال آن‌ها منجر به تثبیت و ترویج‌ آن می‌شود، مخالف هستند و مخالفت خود را بدون تعارف علنی می‌کنند.

درس دیگری نیز که این سیره‌ی امام و رهبری برای همه دارد، پرهیز از شعارزدگیِ صِرف و توجه به عمق است. یعنی جوانان پرشور و انقلابی باید بخش عمده‌ی انرژی و توان خود را بر عمق‌دادن به معرفت دینی و بصیرت خود و پیگیری مطالبات مهم رهبری متمرکز کنند و تنها شعار دادن و ابراز عواطف چندان لطفی ندارد.

منبع: khamenei.ir


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۱ ، ۲۱:۳۹
سبحان صداقتی

داشتم در سایت مقاومت اسلامی لبنان جستجویی می کردم که یکی از عناوین لینکهای سایت، من را برد به خاطره ای مربوط به چندین سال عقب تر!

دو سه سالی از آغاز دوران دانشجوییم می گذشت و اون موقع ها مثل خیلی از دانشجوهای دیگه سرشار بودم از روحیه کنجکاوی و فکر و بحث و مجادله. یادم میاد در یکی از  این جلسات با یکی از دوستانم که اتفاقاً دانشجوی دانشگاه شریف بود جمله ای از آیت الله مصباح را مطرح کردم به این مضمون: " واقعاً تشخیص اینکه ما در هر زمانی چه وظیفه ای به عهده داریم یکی از دشوارترین مسئله هاست. شما دوران امیرالمؤمنین را در نظر بگیرید. در زمان خانه نشینی حضرت هریک از یاران خاص حضرت وظیفه ای به عهده داشت. یکی مثل ابوذر استخوان بر سر حاکم جور می کوبید، یکی مثل سلمان با خلیفه وقت همکاری می کرد و فرماندار مدائن می گشت، یکی مثل مالک به دنبال جمع آوری نیرو برای امیرالمؤمنین بود و..." تا اینکه بحثمون رسید به اینکه " حالا در دوران کنونی ما چه وظیفه ای داریم؟" من مثالهای استاد را بسط دادم و گفتم که مثلاً همین شهید چمران! خیلی معرفت میخواد که با بهترین نمرات در یکی از بهترین دانشگاههای دنیا فارغ التحصیل بشی اون هم در رشته ای که جز چند نفر محدود کسی به حد تخصص تو نرسه و بعد بهترین مراکز پژوهشی دنیا خواهان همکاری با تو باشند و تو یکباره همه چیز را رها کنی و بری مصر که عملیات چریکی بیاموزی که بری در جنوب لبنان هسته اولیه مقاومت اسلامی و شیعی را پایه گذاری کنی!

دوستم که تا اینجا به حرفهام خوب گوش داده بود گفت: اما در منطق دانشجویان فعلی دانشگاه شریف؛ چمران اشتباه کرد! معنی نداره که تو در این اندازه از جایگاه علمی باشی و ناگهان به همه چیز پشت پا بزنی! به نظر ما اگه چمران باقی می ماند و می آمد چند دانشجوی دیگه در رشته تخصص خودش تربیت می کرد  بیشتر به بشریت خدمت کرده بود تا حالا!

روزهای بعدش خیلی به خاستگاه این تفاوت در دیدگاه که منجر به تغییر مسیر زندگی انسانها می گردد فکر کردم! واقعاً این همه اختلاف در نگرش از کجا نشأت می گیرد!!؟

نتیجه این تفکر را می توانم در این عبارت خلاصه کنم: نشناختن و ندیدن مرزها و درگیری تاریخی جبهه حق و باطل!

اینکه بچه های شیعه اون موقع جنوب لبنان الان رشید شده اند و در خط مقدم جبهه حق علیه پیش آهنگان لشگر شیطان صف آرایی کرده اند به برکت اخلاص چمرانها  و امام موسی صدرهاست...

اما  اون عباراتی که مرا برگرداند به سالها پیش، این جملات حضرت امام (ره) بود:

"شماها چند سال دیگر نیستید در این عالم، چمران هم نیست؛ چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد؛ ما و شما هم خواهیم رفت. مثل چمران بمیرید. مثل این سربازهایی که در مرزها کشته می‌شوند بمیرید. این وصیتنامه‌هایی که این عزیزان می‌نویسند مطالعه کنید . پنجاه سال عبادت کردید، و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیتنامه‌ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید. این جوانهای ما که علیل شدند الآن هم وقتی می‌آیند از من می‌خواهند که دعا کنم که اینها شهید بشوند؛ پایش را از دست داده، عصا زیر بغلش هست، لکن گریه می‌کند و می‌خواهد که دعا کنیم که شهید بشود. از اینها یک قدری تعلم پیدا کنید. "(1)

 

پی نوشت:

________________

1- صحیفه امام، جلد 14 صفحه 491

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۱ ، ۲۰:۰۰
سبحان صداقتی

آخرین جملات کیمیاگر(1) مصادف شد با بانگ اذان ظهر اون هم در سیصد و شصت و چهارمین روز سال!

هنگام برخواستن از روی صندلی؛ لبخند رضایتی بر لبانم نقش بسته بود که تعجب همکارم را در پی داشت.

نمی دونم مستقیماً به کیمیاگر مربوط می شد یا حسی برآمده از آن بود که وقتی برای وضو حاضر می شدم تداعی آیه " و لینصرن الله من ینصره " شیرینی آن لحظات را برایم چندین برابر ساخته بود.

بالاخره سال 90 هم دارد به پایان می رسد

                   با همه ی اضطرابهای روزانه و بی خوابیهای شبانه اش! 

                                با همه ی دغدغه های فکری و افسردگیهای روانیش! 

                                              با همه ی سئوالهای بی جواب و با همه ی...

الان که بیشتر به روزها و شبهای گذشته فکر می کنم همه را نشانه هایی می یابم تلخ؛ از ضعف ایمان و باور قلبیم! چه آنکه اگر مؤمن باشیم خداوند یاوران دینش را تنها نمی گذارد.

که فرمود:

" أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَ الضَّرَّاء وَ زُلْزِلُواْ حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ "(۲)

" آیا پنداشتید که داخل بهشت مى‏شوید و حال آنکه هنوز مانند آنچه بر [سرِ] پیشینیان شما آمد، بر [سرِ‍] شما نیامده است؟ آنان دچار سختى و زیان شدند و به [هول و] تکان درآمدند، تا جایى که پیامبر [خدا] و کسانى که با وى ایمان آورده بودند گفتند: «یارى خدا کى خواهد بود؟» هش دار، که پیروزى خدا نزدیک است."

پی نوشت:

______________________

1- کتاب کیمیاگر اثر پائولو کوئلیو را از اینجا دانلود کنید.

۲- آیت الله شیخ جعفر سبحانی در مجله مکتب اسلام(شماره 8 سال80) در تفسیر " الباساء و الضراء و زلزلوا " می نویسند:

دو واژه نخست در مورد فشار; به کار می روند، فشاری که انسان را از خارج و داخل تهدید کند . چیزی که هست هرگاه عامل خارجی، مایه فشار باشد در آنجا «باسا» به کار می برند مثل این که فردی ثروت خود را از دست بدهد، موقعیت اجتماعی او پایین آید، یا با مرگ فرزندان روبه رو شود و غیره.

در حالی که «ضراء» در موردی به کار می رود که عامل درونی وجود انسان را نشانه بگیرد مانند بیماری، مجروح شدن و غیره.

و اما «زلزلة » که جمع آن «زلزال » است به معنی تکان و حرکت می باشد و مقصود از آن در اینجا تکان روحی است که به انسان در مواردی دست می دهد و کنترل خود را از دست می دهد.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۰ ، ۱۴:۲۲
سبحان صداقتی
 
 
 
 
 
جاده مانده است و من و این سر باقی مانده
رمقی نیست در این پیکر باقی مانده

نخل ها بی سر و شط از گل و باران خالیست
هیچ کس نیست در این سنگر باقی مانده

توئی آن آتش سوزنده ی خاموش شده
منم این سردی خاکستر باقی مانده

گرچه دست و دل و چشمم همه آوار شده
باز شرمنده ام از این سر باقی مانده

روز و شب گرم عزاداری شب بوهاییم
من و این باغچه ی پرپر باقی مانده

شعر طولانی فریاد تو کوتاه شده است
در همین اسب و همین خنجر باقی مانده

پیش کش باد به یک رنگی ات ای پاک ترین
آخرین بیت در این دفتر باقی مانده

تا ابد مردترین باش و علمدار بمان
با توام ای یل نام آور باقی مانده
 
 
شعر: سعید بیابانکی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۰ ، ۰۰:۳۱
سبحان صداقتی
next