علوم مارماهی
"طبق آنچه که به ما گزارش دادند، در بین این مجموعهى عظیم دانشجوئى کشور که حدود سه میلیون و نیم مثلاً دانشجوى دولتى و آزاد و پیام نور و بقیهى دانشگاههاى کشور داریم، حدود دو میلیون اینها دانشجویان علوم انسانىاند! این به یک صورت، انسان را نگران میکند. ما در زمینهى علوم انسانى، کار بومى، تحقیقات اسلامى چقدر داریم؟ کتاب آماده در زمینههاى علوم انسانى مگر چقدر داریم؟ استاد مبرزى که معتقد به جهانبینى اسلامى باشد و بخواهد جامعهشناسى یا روانشناسى یا مدیریت یا غیره درس بدهد، مگر چقدر داریم، که این همه دانشجو براى این رشتهها میگیریم؟ این نگران کننده است. بسیارى از مباحث علوم انسانى، مبتنى بر فلسفههائى هستند که مبنایش مادیگرى است، مبنایش حیوان انگاشتن انسان است، عدم مسئولیت انسان در قبال خداوند متعال است، نداشتن نگاه معنوى به انسان و جهان است. خوب، این علوم انسانى را ترجمه کنیم، آنچه را که غربىها گفتند و نوشتند، عیناً ما همان را بیاوریم به جوان خودمان تعلیم بدهیم، در واقع شکاکیت و تردید و بىاعتقادى به مبانى الهى و اسلامى و ارزشهاى خودمان را در قالبهاى درسى به جوانها منتقل کنیم؛ این چیز خیلى مطلوبى نیست. این از جملهى چیزهائى است که بایستى مورد توجه قرار بگیرد؛ هم در مجموعههاى دولتى مثل وزارت علوم، هم در شوراى عالى انقلاب فرهنگى، هم در هر مرکز تصمیمگیرى که در اینجا وجود دارد؛ اعم از خود دانشگاهها و بیرون دانشگاهها."[۱]
دیشب وقتی این قسمت از بیانات آقا در نشست پیش از مراسم ضیافت افطاری اساتید دانشگاههای کشور رو از شبکه ی یک شنیدم، یاد خاطره ای از اولین ترم دوره کارشناسی ارشدم افتادم.
بعد از یکی از جلسات درس اقتصاد کلان، باتفاق یکی دیگه از بچه ها تا پارکینگ اتوموبیل اساتید با استاد محترممون همراه شدیم. بعد از چند سئوال از استادمون پرسیدم که نظرشون در رابطه با اقتصاد اسلامی چیه؟ جالب توجه اینکه ایشون هم فارغ التحصیل مقطع دکترا از دانشگاه امام صادق ( حوزه علمیه دانشگاههای کشور) هستند هم اینکه ریاست وقت یکی از شبکه های سیما را به عهده داشتند!
می تونید حدس بزنید که پاسخشون چی بود؟؟؟
ایشون چند لحظه ای تأمل کردند و بعد فرمودند: من زیاد مکاسب خوندم؛ اما از نظر اقتصاد چیزی ازش بیرون نمیاد. بعد ادامه دادند: علمای ما باید بپذیرند که اقتصاد هم یک علمه مثل سایر علوم. حالا اگه می خواهیم با شرع هم تطبیقش بدیم باید بعضی از مسائل مثل انفاق و خمس و زکات درش بگنجونیم. همین! یعنی براحتی خوردن یک لیوان آب، فاتحه ی مبانی اسلامی اقتصاد رو خوند!
وقتی این صحبت رو از ایشون شنیدم خشکم زد!! فکرش رو بکنید! کسی با هزار امید و آرزو به نیت تحصیل اقتصاد اسلامی تغییر گرایش بده و خودشو به اون رشته برسونه و اون وقت با چنین نظری مواجه بشه! اون هم از زبون چه کسی؟ از زبون شخصی که تو بین اساتیدت در اون زمینه، بیشترین امیدت رو به او بسته باشی! ناخودآگاه یاد این شعر کتاب فارسی مدرسه مون افتادم:
" به مار ماهی مانی نه این تمام نه آن منافقی چه کنی یا مار باش یا ماهی"
باورتون میشه!؟؟
وقتی تمام شناخت یک استاد فارغ التحصیل دانشگاه امام صادق، از منابع اسلامی کتاب مکاسبه و دیدگاهش در رابطه با اقتصاد اسلامی تا به این حد سطحی و نازل؛ دیگه از بقیه اساتید چه انتظاری میشه داشت!!؟
واقعاً باید فکری به حال این علوم انسانی غرب بنیان کرد!
پی نوشت:
1-بیانات در دیدار اساتید دانشگاهها
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
رهبر معظم نیز دل به حل مشکلات نظام به دست پر توان دولت دهم خوش کرده اند شما هم اینچنین باشید.
__________________
اینگونه کارهای فکری و بنیادی بیشتر به عهده نخبگان دانشگاهی و حوزویست تا دولتها اما دولتها هم در شکل گیری گرایشات فکری نخبگان بی تاثیر نیستند.
با این اوصاف خب معلومه که از دولتهای بی اعتماد به نفسی که برنامه توسعه شون کپی برداری از الگوهای پیشنهادی بانک جهانی بود و هنرشون ایجاد طبقه غرب باور و سکولار در بدنه دولت، نمیشد چنین حرکتهای ارزشی و آرمانی رو انتظار داشت:
" حالا اگر اعتماد به نفس نباشد، میگوئیم آقا مگر ما میتوانیم؟ این همه دیگران تجربه کردند، ما حالا چه بالاتر از آنها میخواهیم بیاوریم؟ این، نبود اعتماد به نفس است؛ که الان هم متأسفانه بعضىها میگویند! بعضى از تحصیلکردههاى ما همین را میگویند. ما گفتیم الگوى توسعهى بومى تهیه کنیم، میگویند آقا کدام الگوى توسعهى بومى؛ مگر میشود؟!"
"گرایشهاى سکولاریستى - که متأسفانه باز داشت در بدنهى مجموعهى مدیران کشور نفوذ مىکرد - جلویش گرفته شد. نظام انقلابى، بر مبناى دین و بر مبناى اسلام و بر مبناى قرآن شکل گرفته و به همین دلیل از حمایت میلیونى این ملت برخوردار شده و جانهایشان را کف دستشان گرفتهاند و جوانهایشان را به میدانهاى خطر فرستادهاند؛ آن وقت مسئولان یک چنین نظامى دم از مفاهیم سکولاریستى بزنند؟! «یکى بر سر شاخ و بن میبرید»؛ یعنى خودشان بنشینند و بنا کنند بنِ اینمبنا و قاعده را کلنگ زدن! خیلى چیز خطرناکى بود."
"روند غربباورى و غربزدگى را که متأسفانه داشت در بدنهى مجموعههاى دولتى نفوذ میکرد، متوقف کردید؛ این چیز مهمى است. حالا یک عدهاى در جامعه، ممکن است به هر دلیلى شیفتهى یک تمدنى یا یک کشورى باشند؛ اما این وقتى به بدنهى مدیران انقلاب و مجموعههاى انقلاب نفوذ میکند، چیز خیلى خطرناکى مىشود. این دیده میشد؛ خب، جلویش گرفته شد."