کاشف

یادداشت

۱ مطلب در مهر ۱۳۸۷ ثبت شده است

امشب میخوام یه سؤال ازت بپرسم:

تا الان به غربت! فکر کردی!؟ به تنهایی!؟

به نظرت چه کسی می تونه از همه غریب تر! باشه؟

فکر می کنی تنهایی چه کسی سخت تر و آزاردهنده تره؟

...

چند وقت پیش خطبه ای از نهج البلاغه رو می خوندم. به نظرم رسید سخت ترین درجه ی غربت؛ تنهایی رهبر و امامیه که مردمش قدر ش رو نمی دونند و اطاعتش نمی کنند.

اونجا امیرالمؤمنین خطاب به کاهلهای کوفی می فرماید:

 

" یا اَشباهَ الرّجالِ وَ لا رجالَ... ـ نامردمان مردم نما،

ای آنان که همچون اطفال در عالم رویاهای خویش غرقه اید و عقلتان همچون نوعروسانِ تازه به حجله رفته است! دوست داشتم که شما را هرگز نمی دیدم و نمی شناختم که مرا از آن جز ندامت و اندوه نصیبی نرسیده است. خداوند مرگتان دهد که قلبم را سخت چرکین کرده اید و سینه ام را از غیظ آکنده اید... چون در ایام تابستان شما را به جنگ فرا خواندم، گفتید اکنون در بحبوحه خرماپزان است، بگذار تا گرما کمی پایین افتد! و چون در زمستان شما را گسیل داشتم، گفتید اکنون چله زمستان است بگذار تا سوز سرما فرو نشیند! و این بهانه ها همه تنها برای فرار از سرما و گرماست. شما که از سرما و گرما اینچنین می گریزید، از شمشیر دشمن چگونه خواهید گریخت؟!..."

 بیا دقیق تر گوش کنیم!

براستی صدای مولایمان را نمی شنویم که اینچنین از غربت و تنهاییش نالان است!!!؟؟؟

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۸۷ ، ۲۳:۴۰
سبحان صداقتی
next