کاشف

یادداشت

۴ مطلب در خرداد ۱۳۸۸ ثبت شده است

بارها با خودم اندیشیده بودم که تبعیت از ولی فقیه زمان تمرین و آزمونی ست برای تبعیت از ولی عصر و زمان – بقیة الله- ارواحنا فداه.

بارها با خودم نجوا کرده بودم که چگونه ممکن است که کسی در کنار امام معصوم باشد و سرانجام راهی جز راه او برگزیند!؟

بارها از خودم پرسیده بودم چه شد آنانکه در صف مقدم بیعت با امیرالمؤمنین(ع) بودند؛ خود از امیران و فرماندهان جنگ و نبرد در برابر حضرتش گردیدند!؟

زیباترین و نغزترین جوابی که برای این سئوالم یافتم این بود:

" اگر خواص پایشان در مقابل دنیا بلغزد حسین ابن علی ها به قتلگاه خواهند رفت"

دیروز وقتی مناجات آقا با امام زمانمان را از تلویزیون دیدم و شنیدم که:

اى سید ما! اى مولاى ما! ما آنچه باید بکنیم، انجام میدهیم؛ آنچه باید هم گفت، هم گفتیم و خواهیم گفت. من جان ناقابلى دارم، جسم ناقصى دارم، اندک آبروئى هم دارم که این را هم خود شما به ما دادید؛ همه‏ى اینها را من کف دست گرفتم، در راه این انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم کرد؛ اینها هم نثار شما باشد. سید ما، مولاى ما، دعا کن براى ما؛ صاحب ما توئى؛ صاحب این کشور توئى؛ صاحب این انقلاب توئى؛ پشتیبان ما شما هستید؛ ما این راه را ادامه خواهیم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهیم داد؛ در این راه ما را با دعاى خود، با حمایت خود، با توجه خود، پشتیبانى بفرما.

چونان بسیاری از حاضران در نماز جمعه اشک خون از دیدگانم سرازیر شد. در دلم فریاد برآوردم: مگر ما مرده باشیم تا اینچنین ولیمان پاکباخته به میدان بیاید. به والله سوگند که اگر در مقابل دینمان بایستند در برابر تمام دنیایشان می ایستیم.

اما خدا را شکر که این بار علی تنها نبود. خدا را شکر که این بار به جای چاههای مدینه یارانی پاکباز، گوش به درد دلهای مقتدایشان سپرده بودند. خدا را شکر...

چه بجا فرمود که من با جرات مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضربهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله - صلی الله علیه و آله - و کوفه و عراق درعهد امیرالمومنین و حسین بن علی - صلوات الله و سلامه علیهما - می باشند.

امروز به بعضی از دوستان گفتم به نظر من نکته ای در خطبه اول آقا وجود داشت که اونطور که باید و شاید مورد توجه واقع نشد. و اون آیه ایست که آقا در ابتدای بیاناتشون تلاوت کردند:

هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً

او کسى است که سکینه و آرامش را در دلهاى مؤمنان نازل کرد تا ایمانى بر ایمانشان افزوده شود، لشکر آسمانها و زمین از آن خدا است، و خداوند دانا و حکیم است.

و سپس در ادامه فرمودند:

این آیه مربوط به حدیبیه است. در ماجراى حرکت پیامبر اکرم از مدینه به سمت مکه با چند صد نفر از یاران و اصحاب خود به قصد عمره - در سال ششم از هجرت - حوادثى پیش آمد که از چند جهت موجب طوفانى شدن دلهاى مؤمنان بود. از یک طرف، دشمنان با نیروى مجهزى آنها را محاصره کرده بودند؛ اینها از مدینه دور بودند - حدیبیه نزدیک مکه است - نیروهاى دشمن متکى به عقبه‏ى مکه بودند، نیرو داشتند، سلاح داشتند، جمعیت زیاد داشتند؛ این یک طرف قضیه بود که موجب اضطراب میشد، موجب تشویش براى بسیارى از مؤمنین میشد؛ از طرف دیگر، پیغمبر اکرم بر طبق آن سیاست عظیم مکتوم الهى - که بعد براى همه آشکار شد - در مقابل کفارى که آمده بودند در مقابل او، در مواردى کوتاه آمد؛ گفتند اسم «رحمان و رحیم» را، «بسم اللَّه»، را از این نوشته حذف کنید، پیغمبر قبول کرد؛ و چند مسئله از این قبیل پبش آمد. این هم دلهائى را مشوش کرد، مضطرب کرد، به تردید انداخت.

امروز که به تفسیر این آیه در تفسیر نمونه مراجعه کردم دیدم چنین آمده است:

این سکینه چه بود؟

باز لازم است در اینجا به داستان" صلح حدیبیه" بر گردیم و خود را در فضاى" حدیبیه" و در جوى که بعد از صلح پیدا شد تصور کنیم، تا به عمق مفهوم آیه آشنا گردیم.

پیامبر ص خوابى دیده بود- رویایى الهى و رحمانى- که با یارانش وارد مسجد الحرام مى‏شوند، و به دنبال آن به عزم زیارت خانه خدا حرکت کرد، غالب اصحاب فکر مى‏کردند تعبیر این خواب و رؤیاى صالحه در همین سفر واقع مى‏شود، در حالى که مقدر چیز دیگرى بود این از یک سو.

از سوى دیگر مسلمانان محرم شده بودند و حیوانات قربانى با خود آورده بودند، اما بر خلاف انتظارشان توفیق زیارت خانه خدا نصیب آنها نشد و پیامبر ص دستور داد در همان حدیبیه شتران قربانى را نحر کنند، و از احرام بیرون آیند، کارى که براى آنها بسیار سخت و باورناکردنى بود، چرا که آداب و سنن آنها و نیز دستورات اسلام ایجاب مى‏کرد تا مناسک عمره را انجام ندهند از احرام بیرون نیایند.

از سوى سوم در مواد صلحنامه حدیبیه مطالبى که پذیرش آن بسیار سنگین مى‏نمود، از جمله اینکه اگر کسى از قریش مسلمان شود و به مدینه پناه آورد مسلمانان او را به خانواده‏اش تحویل دهند، اما عکس آن لازم نیست! از سوى چهارم به هنگام تنظیم صلحنامه قریش حاضر نشدند کلمه" رسول اللَّه" کنار نام محمد ص باشد، و" سهیل" نماینده قریش با اصرار آن را حذف کرد، و حتى با نوشتن" بسم اللَّه الرحمن الرحیم" نیز موافقت نکرد، و اصرار داشت به جاى آن" بسمک اللهم" نوشته شود که با سنت اهل مکه سازگار بود. واضح است این امور هر کدام به تنهایى مطلب ناگوارى بود تا چه رسد به مجموع آنها، و به همین جهت تزلزلى در قلوب افراد ضعیف الایمان افتاد، حتى وقتى سوره فتح نازل شد بعضى با تعجب پرسیدند: چه فتحى؟! اینجا است که باید لطف الهى شامل حال مسلمانان شود و سکینه و آرامش را به دلهاى آنها باز گرداند، نه تنها ضعف و فتورى در آنان راه نیابد، بلکه به مصداق" لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ" بر قدرت ایمان آنها افزوده شود، آیه فوق در چنین شرایطى نازل گردید.

تفسیر نمونه، ج‏22، ص: 27

به نظرم اوج کیاست، ظرافت و درایت رهبری در انتخاب این آیه برای سخنان دیروزشون نهفته بود. دقت در این موضوع می تواند رمز لفافه گویی آقا را در خطبه دومشون برخلاف تصور عمومی مردم تبیین کنه.

دیگران بدانند:

آن روز که نوبت به صراحت گویی آقا برسد فتح الفتوحی خواهیم داشت که قطعاً در تاریخ ثبت خواهد شد.



۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۸۸ ، ۰۱:۱۰
سبحان صداقتی

اذا جاء نصر الله و الفتح

 

الله اکبر

 

             الله اکبر

 

                                                       الله اکبر

 

طعم شیرین پیروزی گوارای کام مجاهدان راه عدالت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۸۸ ، ۰۱:۳۷
سبحان صداقتی

بسم رب المهدی(عج )

راستش قصد نداشتم در وبلاگم سیاسی بنویسم.

اما...

براستی، مگه میشه مرزی بین سیاست و دیانت قائل شد!؟

به قول پروفسور رفیع پور در دیدار آقا با اساتید" احمدی نژاد، آخرین تیر ترکش سنت در مقابل مدرنیسمه و همه

اونهایی که دلشون برای سنت می تپه باید او را یاری و حمایت کنند."

حقیقت اینه که هروقت تاریخ کربلا را مرور می کنم دلم برای بعضیها خیلی می سوزه. می دونین کیا!؟؟

توابین!

و امروز می خوام طوری عمل کنم که انشاءالله از توابین نباشم.

تا او چه خواهد...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۸۸ ، ۰۲:۳۰
سبحان صداقتی

سیدی تنها به رنگ سبز نیست

هیچ دانی، مادر سادات کیست؟

سبـز یعنی عاشـق مـولا شدن

پشت درب حیدری، زهرا شدن

سبز یعنی عشق تا شور و بلا

بـا حسیــن فاطمـه تا کربــــلا

طالب سبزم، نه این سـبز ریـــا

سبز هم بازیچه شد،                                                              

                      مهدی بیــــــــا...

                                          سبز ریا

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۸۸ ، ۱۴:۳۰
سبحان صداقتی
next