کاشف

یادداشت

وقتی بغض علی گشوده می گردد

سه شنبه, ۲۱ مهر ۱۳۸۸، ۰۶:۳۲ ب.ظ

اینجا کوفه است...

خبر رسیده که سپاه معاویه آماده نبرد با کوفیان گشته است.

علی (علیه السلام) بر فراز منبر می رود.

هنوز چند جمله ای بر زبان علی (علیه السلام) جاری نگشته است که چهره ها دگرگون می شود و همهمه در بین جمعیت آغاز می شود:

اَه... دوباره جنگ... دوباره جهاد. دوباره قرار است در کدامین جبهه حاضر شویم!!؟ از این همه جنگ و درگیری خسته شدیم...

اما...

دیگر علی (علیه السلام) هم از این قوم، خسته و دلگیر است، دیگر کاسه ی صبر کوه صبر هم لبریز گشته و ناچار اینچنین بر سر کوفیان فریاد بر می آورد که:

" اى  مرد نمایان نامرد اى کودک صفتان بى خرد که عقل‏هاى شما به عروسان پرده نشین شباهت دارد چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمى‏دیدم و هرگز نمى‏شناختم شناسایى شما-  سوگند به خدا-  که جز پشیمانى حاصلى نداشت، و اندوهى غم بار سر انجام آن شد. خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پر خون، و سینه‏ام از خشم شما مالامال است کاسه‏هاى غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشاندید، و با نافرمانى و ذلّت پذیرى، رأى و تدبیر مرا تباه کردید."

...

14 قرن گشته است؛

اینجا شمال ایران است و دیار طبرستان.

چند روزیست که لشکریان فتنه، میدانی جدید برای مبارزه گشوده اند.

علی بر فراز منبر رفته است.

ریزش باران شدت می گیرد. اما بر شور و هیجان مردم افزوده می شود. علی می گوید:

"ما تا کی باید شما را زیر باران نگه داریم!"

چهره ها دگرگون می شود و همهمه ای در جمعیت می پیچد؛ پاسخ مردم، بغض علی را می گشاید که:

باران رحمت آمد                                          رهبر ما خوش آمد

براستی اگر علی (علیه السلام) هم در بین این چنین مردمی می زیست؛ آیا باز هم مسیر تاریخ این گونه طی می گردید؟؟؟

گفت: چترها را باید بست، زیر باران باید رفت...

باران

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۷/۲۱
سبحان صداقتی

نظرات  (۴)

از فتنه ای که جامه ی سبزش بدر شده

هر شیر پاک خورده ای اکنون خبر شده

سنگین ترین شکست زمان شد نصیبشان

این دست ایزد است ، دمی جلوه گر شده

این نقشه ی یکی دو نفر که نبود و نیست

ریشه کجاست ، فتنه چنین مستمر شده؟

آخر مگر که فتنه ی سبز از فلک رسید؟

این چشم خصم ، از چه رهی دیده ور شده؟

پندار من به گوش دلم بانگ میزند

شاید ز بردن دو سه نامی حذر شده

گوساله ای که سامریان حلقه اش زدند

اینجا میان جلد زمان مستتر شده

صحبت ز همصدایی و وحدت میاورند

حالا که تیغ نقشه ی شان بی ثمر شده

حاجت نبود اینکه ریاست شود نصیب

اینها بهانه بود ،که حس خطر شده

دشمن نشان نمود و منافق نشانه رفت

بر قلب سیدی که دگر خون جگر شده

یک گله گرگ به قصد ولا حمله ور شدند

حالا ندایشان همه این المفر شده

پنهان نبود بر کسی آن جاده نفاق

اکنون عیان بدیده ره خیر و شر شده

بیچاره خصم غرقه به رویای ناز بود

یک تن نبود نعره برآرد سحر شده

خوابش بخیر ، مگر نه که ما شیعه زاده ایم
تا آخرین نفس ، به پای علی ایستاده ایم
مولا بیا که جان به لب عاشقان رسید

سید علی به راه شما ، دیده تر شده

مولا بیا که خسته از این داغ غربتیم

جانا بگو که موسم ختم سفر شده

این نامه ای که از سر سوز و گلایه هاست

بحر طویل بوده ، کمی مختصر شده

ما مردمان کوفه نبودیم و نیستیم

این سینه ها برای تو مولا سپر شده

بازآ دگر پناه دل خسته ، العجل

حالا که پای ثانیه ها خسته تر شده

بوی قلم گرفته دگر دست رخصتی

کز هجر تو هزار ،قافیه اش پر شرر شده

یک صفحه پر ز واژه برای تو چیده ام
داغ فراق تو به دل و جان خریده ام
به نظر شما میون این جمعیت هم اگه حرفی از جهاد میشد این جماعت به جز شعار دادن اهل عمل هم بودند؟! یا مثل دوران علی(ع) یکی یکی صداشون در می اومد و متفرق می شدن؟!
ای کاش این جماعت به جای نان به نرخ روز خوردن ها و حزب باد بودن ها کمی هم مرد عمل بودند و بی ریا...
اگر این طور نیست پس چرا امام زمان ظهور نمی کنه و دل به این جماعت نمی بنده؟!
بهتره کمی واقع بینانه تر به دور و برمون نگاه کنیم

_________________________________

بله، به نظر بنده حتی اگر فرمان جهاد صادر بشه، این مردم، در اطاعت از فرمان رهبرشون درنگ نمی کنند.
توجه داشته باشید که همین حضور مردم در این شرایط، بخشی از جهاد نرم مردم در برابر جنگ نرم مخالفانه.
و اما در رابطه با ظهور حضرت حجت(ارواحنا فداه) یکی از لوازمش معرفت مردم نسبت به حضرت و اثبات لیاقتشونه، که انشاء الله این حضورها هم در همون راستاست.
اندکی صبر سحر نزدیک است...
سلامممممممممممم
خوشحالم از آشنایی با شما
واقعا از مطالبتون لذت بردم تو این پست بیشتر چون خودمم اونجا بودم
در جواب 313 هم باید بگم ما تو یه برهه از زمان خودمونو نشون دادیموبه قول حاج همت هر شهیدی که شهید میشه خونش تو رگ هزاران نفر تزریق میشه بابا ماهم از همون نسلیم دیگه
به منم سر بزنیدمنتظرم
یاعلی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
next