کاشف

یادداشت

حسین آباد

جمعه, ۲۶ مرداد ۱۳۸۶، ۱۱:۲۰ ق.ظ

ای با ستاره ی صبح، ای با شهاب شبگرد

ای التهاب طوفان، ای التیام هر درد

ای شعرتر ز باران، پر شورتر ز دریا

ای با نسیم همراه، در باغهای رؤیا

ای پاک تر در این خاک، ای آب سکرانگیز

از های و هوی نامت جام شراب لبریز

خوش رنگ تر ز خورشید، پر مهرتر ز مهتاب

خوش نقش تر ز فردوس، لب تشنه ات لب آب

ققنوس عشق جان یافت از خاک اشک خیزت

فانوس نور ریزد از بام مهر ریزت

پیش از طلوع گیتی، پیش از بهار ایجاد

پیش از تولد ابر، پیش از دمیدن باد

آن روز در نگاهت بودیم خاک بی جان

مشتی غبار تیره، مشتی غبار حیران

ما را عجین نمودی با مهر دستهایت

با خاک، خاک پایت با خاک کربلایت

چشمت گرفت ما را، ما را به نام خود کرد

مشتی غبار بودیم اما به نام خود کرد

چشمت که با نگاهی برده دل خدا را

چشمت که مات کرده بانوی آبها را

چشمت که بازگشت و دستان حسن را بست

چشمی و آن همه ناز، چشمی و این همه مست

اشکی چکید از آن، ما را ز خاک گل ساخت

اشکت سرشت ما را، در ما نشست و دل ساخت

خاک وجود ما را گل کرد اشک چشمت

هر تار و پود ما را دل کرد اشک چشمت

پیش از شروع خلقت، پیش از زمان ایجاد

بودم غبار خاکی؛ گشتم حسین آباد

زان روز طعم اشکت آغاز باورم بود

روزی چشیدمش باز در شیر مادرم بود

تو ازتبار الفت من خاک دستهایت

تو از دیار قلبم من اهل کربلایت

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۶/۰۵/۲۶
سبحان صداقتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
next