چند روز پیش نامه ی سرگشاده ای از سوی آقای "تاج زاده" منتشر شد که به نظرم جای دارد بیش از آنچه تاکنون مورد توجه قرار گرفته در محک دقت و واکاوی قرار گیرد. اینکه نظام اسلامی با استراتژی هوشمندانه ی خود عده ای را ناچار ساخته که پس از سالها نفاق و دورویی چهره ی واقعی خود را فارغ از زشتی یا زیباییشان به نمایش بگذارند در نوع خود کم نظیر و در عین حال شایسته ی تقدیر و تحسین فراوان است.
وتازه این آغاز راه است؛ همانگونه که امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند: "فتنه ها آنگاه که روی آورند با حق شباهت دارند، و چون پشت کنند حقیقت چنان که هست، نشان داده می شود، فتنه ها چون می آیند شناخته نمی شوند، و چون می گذرند، مورد شناسایی قرار می گیرند" [1]
و اما نامه ی جناب " تاج زاده":
در میان انبوه جملات ادیبانه ی سیاه نمایانه ی این نامه؛ شاید بتوان کلیدی ترین عبارتی را که اساساً پایه ی فکری نگارش چنین متنی است در این جمله از نامه جستجو کرد:
"بزرگترین خطای ما تعمیم مناسبات سیاسی در عصر “عصمت” به عصر “غیبت” بود."
منظور از این عبارت این است که بزرگترین اشتباه ما (وابستگان انقلاب) این است که ساز و کارها، روابط و قواعد سیاسی ای را که در زمان حضور معصومین (سلام الله علیهم ) با آنها روبرو بوده ایم به زمان غیبت امام معصوم (علیه السلام) تسری داده ایم!
اعتراف می کنم که خواندن این عبارت از قلم یکی از وابستگان فکری "حلقه ی کیان" که سردمداران آن برای اهل بیت که چه عرض کنم حتی شخص نبی مکرم اسلام تنها یک عصمت حداقلی (در دریافت و ابلاغ وحی) قائل هستند[2]؛ بسیار جالب توجه بود.
اما این عبارت چه هدفی را نشانه گرفته است!؟
بسیار روشن و واضح است که اساس و بنیان جمهوری اسلامی بر محور ولایت مطلقه ی فقیه است. دقت در نظریات، بیانات و مکتوبات حضرت امام(ره) به روشنی گویای این مطلب است که آنچه بنیان فکری نظریه ولایت مطلقه ی فقیه را شکل می دهد همان استمرارِ ساز و کار حکومتی اسلام در عصر پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم (علیهم السلام) شیعه است. به این عبارات دقت کنید:
"حالا ما دوباره بگذاریم اساسى [را] که اسلام مى خواهد درست بکند و زمان امیرالمؤمنین بوده و زمان رسول اللَّه- صلى اللَّه علیه و سلم- بوده، بگذاریم اینها را براى خاطر چهار تا آدمى که دور هم مىنشینند و پاهایشان را روى هم مىاندازند، و عرض مىکنم چاى و قهوه مىخورند و قلمفرسایى مىکنند؟ مگر ما مىتوانیم اینها را بگذاریم؟ مگر ما مىتوانیم؟ جائز است براى کسى، براى یک مسلمانى که تمام این خونهایى که ریخته شده هدر بدهد و اسلام را بگذارد کنار؟ بهجهت اینکه یک همچو ولایت فقیهى نداریم»! خوب، شما نمىدانید. شما فقیه را اطلاع بر آن ندارید که مىگویید ما ولایت فقیه نداریم. اینطور ولایت فقیه از روز اول تا حالا بوده. زمان رسول اللَّه تا حالا بوده. این حرفها چه است که مىزنند اینها؟ این اشخاص غیر مطّلع بر فقه، غیر مطّلع بر مجارى امور، این حرفها را مىزنند و اذهان را مشوب مىکنند."[3]
"ولایت فقیه یک چیزى است که خداى تبارک و تعالى درست کرده است. همان ولایت رسول اللَّه هست. و اینها از ولایت رسول اللَّه هم مىترسند! شما بدانید که اگر امام زمان- سلام اللَّه علیه- حالا بیاید، باز این قلمها مخالفاند با او. و آنها هم بدانند که قلمهاى آنها نمىتواند مسیر ملت ما را منحرف کند. آنها باید بفهمند اینکه ملت ما بیدار شده است، و مسائلى که شما طرح مىکنید ملت مىفهمد، متوجه مىشود، دست و پا نزنید! خودتان را به ملت ملحق کنید. بیایید در آغوش ملت."[4]
"بدیهى است ضرورت اجراى احکام که تشکیل حکومت رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله وسلّم) را لازم آورده، منحصر و محدود به زمان آن حضرت نیست و پس از رحلت رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله وسلّم) نیز ادامه دارد. طبق آیه شریفه، احکام اسلام محدود به زمان و مکانى نیست، و تا ابد باقى و لازم الاجراست. تنها براى زمان رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله وسلّم) نیامده، تا پس از آن متروک شود و دیگر حدود و قصاص، یعنى قانون جزاى اسلام، اجرا نشود یا انواع مالیاتهاى مقرر گرفته نشود یا دفاع از سرزمین و امت اسلام تعطیل گردد. این حرف که قوانین اسلام تعطیلپذیر یا منحصر و محدود به زمان یا مکانى است، بر خلاف ضروریات اعتقادى اسلام است."[5]
"این توهّم که اختیارات حکومتى رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله وسلّم) بیشتر از حضرت امیر (علیه السلام) بود، یا اختیارات حکومتى حضرت امیر (علیه السلام) بیش از فقیه است، باطل و غلط است. البته فضائل حضرت رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله وسلّم) بیش از همه عالم است و بعد از ایشان فضایل حضرت امیر (علیه السلام) از همه بیشتر است لکن زیادى فضایل معنوى اختیارات حکومتى را افزایش نمىدهد. همان اختیارات و ولایتى را که حضرت رسول و دیگر ائمه، صلوات اللَّه علیهم، در تدارک و بسیج سپاه، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را براى حکومت فعلى قرار داده است منتها شخص معینى نیست، روى عنوانِ «عالم عادل» است." [6]
و حالا بار دیگر عبارت کلیدی نامه ی سر گشاده ی آقای "تاج زاده" را مرور می کنیم:
"بزرگترین خطای ما تعمیم مناسبات سیاسی در عصر “عصمت” به عصر “غیبت” بود."
براستی برای شما عجیب نیست که شخصی با چنین تفکر و بینشی؛ چندین سال سکاندار معاونت سیاسی امنیتی وزارت کشور دولت اصلاحات بوده است!!؟
به نظر شما اگر 13 سال پیش هم مواضع فکری این جریان به روشنی و شفافیت امروز تبیین گشته بود؛ آیا باز هم آن گونه موفق به جلب آرای مردم می گشت!؟؟
"امروز هیچ تأسفى نمىخوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبودهاند. انقلاب به هیچ گروهى بدهکارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوان خود را به گروهها و لیبرالها مىخوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه براى پذیرفتن همه کسانى که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولى نه به قیمت طلبکارى آنان از همه اصول، که چرا مرگ بر امریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جارى مىکنید؟ چرا شعار نه شرقى و نه غربى دادهاید؟ چرا لانه جاسوسى را اشغال کردهایم و صدها چراى دیگر."[۷]
پی نوشت:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- اِنَّ الْفِتَنَ اِذا اَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ، وَ اِذا اَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ. یُنْکَرْنَ مُقْبِلات، وَ یُعْرَفْنَ مُدْبِرات. نهج البلاغه / خطبه ۹۳
2- و این در صورتی است که اگر وحی را کلام خداوند بشمارند.
3- صحیفه امام(ره) ج10 ص : 353
4- صحیفه امام(ره) ج10 ص : 308
5- کتاب ولایت فقیه حضرت امام(ره) ص 27
6- کتاب ولایت فقیه حضرت امام(ره) ص 51
۷- صحیفه امام(ره) ج21 ص: 286