فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ أَجْراً عَظیماً
چرا لبنان؟ چرا فلسطین؟ چرا قدس؟
حتماً شما هم از این دست سئوالات زیاد شنیدید و شاید حتی برای خود شما هم اینگونه سئوالات مطرح باشه! و البته احتمالاً از این دست پاسخها هم شنیده اید که چون ما مسلمونیم و پیامبر معظم اسلام فرموده اند: " مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ " وظیفه داریم که از مردم مظلوم و ستمدیده فلسطین دفاع کنیم.
خب اگه صرفاً به این دلایله که ما برای دفاع از آرمان فلسطین اینقدر هزینه می کنیم چرا برای مسلمانان مظلوم دیگر کشورها (چچن، چین و...) به این اندازه هزینه نمی کنیم؟
به نظر بنده گذشته از همه ی دلایل بالا، نکته ی بسیار مهمی در دفاع جمهوری اسلامی از آرمان فلسطین نهفته است که غفلت از این نکته، ما را در تحلیل دفاع جانانه و سرسختانه ی حضرت امام خمینی(ره) و امام خامنه ای(روحی فداه) از قدس شریف و سرزمین فلسطین؛ دچار انحراف و لغزش می نماید. در ادامه سعی می کنم در طی چند بند این مطلب را تبیین نمایم:
1- از منظر دین، بیش از دو نوع ولایت به رسمیت شناخته نشده است. یکی ولایت الله و دیگری ولایت طاغوت.
2- با تشکیل نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت مطلقه ی فقیه بعد از قرنها مجدداً ولایت الهی در عرصه ی اجتماعی دنیا مجال حضور و ظهور یافته است؛ و این یعنی تشکیل جبهه بندی مجدد میان ولایت الهی و ولایت طاغوت!
3- اگر دقیق و موشکافانه اوضاع کلی جهان را مورد بررسی قرار دهیم، برای کمتر کسی تردیدی بجا می ماندکه صهیونیستها و لابی صهیونیستی بزرگترین و بارزترین مصداق طاغوت جهانی می باشند.
4- با توجه به حضور مستقیم صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی و حمایتهای همه جانبه ی استکبار جهانی از آنان، قدس شریف و سرزمین فلسطین، امروز عرصه ی مواجهه ی مستقیم ولایت الهی و ولایت طاغوت گردیده است.
5- نتیجه آنکه دفاع ما از آرمان فلسطین نه فقط دفاع از عده ای مسلمان مظلوم، نه فقط دفاع از یک سرزمین اسلامی که در واقع عرصه ی هماوردی ماست با رأس هرم طاغوت جهانی.
وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ فَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبین.
و ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که [بگوید]: خدا را بپرستید و از طغیانگر دورى کنید. پس برخى از آنان را خدا هدایت کرد و برخى نیز سزاوار گمراهى گشتند پس در زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بوده است
نحل(36)
الَّذینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً.
آنها که ایمان آوردند در راه خدا پیکار مىکنند و آنها که کافر شدند در راه طاغوت مىجنگند پس با یاران شیطان بجنگید که قطعا نیرنگ شیطان سست و ضعیف است.
نساء(76)
"ما موجودیت رژیم صهیونیستى را قبول نداریم؛ ما معتقدیم این رژیم یک رژیم جعلى است، یک رژیم تحمیلى است، یک عارضهى زشت در طبیعت منطقهى خاورمیانه است، که این عارضه هم بلاشک از بین خواهد رفت؛ یعنى تردیدى در این نیست که آن باقى نمیماند. به هر حال با هویت او، با موجودیت او مخالفیم. آن رژیم هم با موجودیت نظام اسلامى مخالف است. ایران را در صورتى که تحت کنترل یک نظام طاغوتى باشد، دوست دارند؛ اما با نظام اسلامى بشدت مخالفند. مخالفت بنیانى یعنى این."
"این که گاهى از بعضى زبانها شنیده میشود - که درست است - که ما با نظام مسلطِ بر دنیا چالش داریم و مسئله داریم، یک واقعیت است. طبیعت اسلام این است؛ «فمن یکفر بالطّاغوت و یؤمن باللَّه فقد استمسک بالعروة الوثقى». این معناى اسلام است. یعنى ایمان باللَّه به تنهایى کافى نیست؛ کفر به طاغوت، مقدمهى صحت و صداقت و قبولى ایمان باللَّه است. کفر به طاغوت یعنى چه؟ یعنى همین نظامهاى سلطهى موجود در دنیا."
"«و کأیّن من نبىّ قاتل معه ربّیّون کثیر فما وهنوا لما اصابهم فى سبیل اللَّه و ما ضعفوا و ما استکانوا». چى بود این رسالتى که باید برایش جنگید؟ باید جنود اللَّه را براى او بسیج کرد، پیش برد؛ فقط گفتن چند جملهى حلال و حرام و گفتن چند مسئله است؟ انبیاء براى اقامهى حق، براى اقامهى عدل، براى مبارزهى با ظلم، براى مبارزهى با فساد قیام کردند، براى شکستن طاغوتها قیام کردند. طاغوت آن بتى نیست که به فلان دیوار یا در آن زمان به کعبه آویزان میکردند؛ او که چیزى نیست که طغیان بخواهد بکند. طاغوت آن انسان طغیانگرى است که به پشتوانهى آن بت، بت وجود خود را بر مردم تحمیل میکند. طاغوت، فرعون است؛ «انّ فرعون علا فى الارض و جعل اهلها شیعا یستضعف طائفة منهم». این، طاغوت است. با اینها جنگیدند، با اینها مبارزه کردند، جان خودشان را کف دست گذاشتند، در مقابل ظلم ساکت ننشستند، در مقابل زورگوئى ساکت ننشستند، در مقابل اضلال مردم سکوت نکردند. انبیاء، اینند. «انّ العلماء ورثة الأنبیاء». ما اگر در کسوت عالم دین قرار گرفتیم - چه زنمان، چه مردمان، چه سنىمان، چه شیعهمان - ادعاى بزرگى را با خودمان داریم حمل میکنیم. ما میگوئیم نحن ورثة الأنبیاء. این وراثت انبیاء چیست؟ مبارزهى با همهى آن چیزى است که مظهر آن عبارت است از طاغوت؛ با شرک، با کفر، با الحاد، با فسق، با فتنه؛ این وظیفهى ماست. ما نمیتوانیم آرام بنشینیم، دلمان را خوش کنیم که ما چند تا مسئله گفتیم. با این، تکلیف برداشته نمیشود. این، قدم اول."
"روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اسلام است؛ روز حکومت اسلامى است. روزى است که باید جمهورى اسلامى در سراسر کشورها بیرق آن برافراشته شود.
روز امتیاز حق از باطل است، روز جدایى حق و باطل است.
بعد مىرویم سراغ امت موسى، آنهایى که مىگویند ما امت حضرت موسى هستیم و ما پیرو حضرت موسى هستیم. موسى معارضه مىکرد با طاغوت و اینها که مىگویند ما پیرو حضرت موسى هستیم خودشان طاغوتند، در عین حال مىگویند ما پیرو حضرت موسى هستیم "
امام خمینی(ره)

"مىفرماید: «همه شما را وصیت مىکنم.» به چه چیز؟ باز «بتقوى اللَّه.» مجدداً «تقوا». اولین وآخرین کلمه امیرالمؤمنین، علیهالسّلام تقواست. بهدنبال آن: «و نظم امرکم.» نظم امرتان. یعنى چه؟ یعنى همه کارهایى که در زندگى مىکنید، منظّم باشد؟ معنایش این است؟ ممکن است معنایش این هم باشد. نفرمود «نظم امورکم.» کارهایتان را منظم کنید. فرمود «نظم امرکم.» آن چیزى که باید منظم و محکوم نظم و انضباط باشد، «یک چیز» است. «نظم امور» نفرموده است. فرموده است: «ونظم امرکم.» انسان مىفهمد که این نظم امر، عبارت است از امرى مشترک بین همه است. به نظر من مىرسد که «نظم امرکم» عبارت از اقامه نظام و حکومت و ولایت اسلامى باشد. معنایش این است که با قضیه حکومت ونظام، منطبق با نظم و انضباط رفتار کنید و بلبشو نباشد.
دنیاى اسلام بر اثر همان بلبشوها وبه خودخوانیها بود که به آن روزگار رسید. اگر آن روز که امیرالمؤمنین علیهالسلام زمام امور دنیاى اسلام را به دست گرفت و امّت اسلام، همه درآن روز با او بیعت کردند، بر آن بیعت مىماندند، کار به نابسامانیها و تلخکامیها نمىکشید. پیغمبر فرموده بود: «اگر کسى امام شد و مردم او راپذیرفتند و مورد رضاى خدا بود، کسى حق ندارد با او مخالفت کند.» اگر به همین جمله پیغمبر عمل مىشد، آن جنگها پیش نمىآمد؛ نه جنگ جمل، نه جنگ صفیّن و نه جنگ نهروان. این که افرادى به میل و براى دل خود، مردم را متزلزل کنند (از این طرف بِکش؛ ازآن طرف بِکش) و نظام حکومت را به هم بزنند و انضباط عمومى کشور را مختل کنند، همان بدبختى بزرگى است که امیرالمؤمنین علیهالسّلام دراین عبارت از وصیتنامه، ازآن نهى مىکند و به خلاف آن امر مىفرماید: «ونظم امرکم و صلاح ذات بینکم.»

سومین اصلى که در بخش دوم وصیت مىفرماید، «صلاح ذات بین» است. یعنى با هم خوب باشید. دلها باهم صاف باشد. اتّفاق کلمه داشته باشید و اختلاف و جدایى میانتان نباشد. این جمله را که بیان مىفرماید، یک شاهد نیز از کلام پیغمبر مىآورد. پیداست که روى آنْ خیلى تکیه دارد و از آن مىترسد. نه اینکه صلاح ذات بین، اهمیتش بیشتر ازنظم امراست؛ ازباب اینکه صلاح ذات بین، آسیبپذیرتر است. لذاست که این عبارت را از پیغمبر نقل مىکند: «فانى سمعت جدکما، صلى اللَّه علیه و آله و سلم» یقول: از جدتان شنیدم که فرمود: «صلاح ذات البینافضل من عامّة الصّلاة والصّیام.» صلاح ذات بین و صفاى میان مردم از هر نماز و روزهاى بهتر است. نمىگوید «از همه نمازها و روزهها بهتر است.» مىفرماید «از هر نماز و روزهاى بهتر است.» شما مىخواهید، دنبال نماز و روزه خود بروید. امّا کارى هست که از هر دوى اینها، فضیلتش بیشتر است. آن چیست؟ آن، «اصلاح ذات البین» است. اگر دیدید جایى، در بین امّت اسلامى، اختلاف و شکافى وجود دارد، بروید آن شکاف را پرکنید. این، از نماز و روزه، فضیلتش بیشتر است."
بیانات مقام معظم رهبرى در خطبههاى نماز جمعه تهران 21 رمضان 1414
امروز تهران بودم. بعد از انجام کارهام یه سری رفتم دفتر کانون رهپویان غدیر برای عرض خدا قوت و خسته نباشید به بچه های کانون. بچه هایی که اونجا فعالند روحیه ای دارند که در این دوره زمونه کیمیاست. معجونی از عشق، خلوص، تعهد و نشاط انقلابی.
وقتی وارد دفتر شدم چشمم افتاد به لمینتی در گوشه ی دفتر که برای معرفی دوره ی ودیعه الهی تهیه شده بود. جملاتی که در ذیل لمینت چاپ شده بود عجیب دلنوازی می کرد و خستگی را از تنم به در آورد:
" اکنون، این مائیم و امانت او. دست بیعت از آستین اخلاص برآریم و در کف فرزند و برادرش و تلمیذ مدرسهاش بگذاریم که اگر بعد از رحلت رسولالله ظهر حکومت اسلام به غروب خونین شهادت حسینابنعلی(ع) و « شب بی قمر غیبت» انجامید،
این بار امام فرصت یافت تا وثیقه حکومت را به معتمدین خویش بسپارد.
و این خود نشانهای است که بر اینکه این بار خداوند اراده کرده است تا حزب ا... و مستضعفین را به امامت و وراثت زمین برساند. "
سید شهیدان اهل قلم
وقتی سخنران، تریبون جشن نیمه ی شعبان را ترک می کرد؛ او هنوز غرق در فکر بود و عرق شرم بر پیشانیش هویدا. زمان بیرون آمدن از جشن هنوز در فکر ماجرایی بود که در سخنرانی شنیده بود. با خودش می گفت چطور ممکنه کسی با فکری انحرافی و عقایدی سطحی و مبتذل اونقدر نسبت به عقیده و مرامش احساس تعهد می کنه که از هر فرصتی برای تبلیغ اعتقاداتش استفاده کنه و اون وقت ما!!!؟ همون جا با خودش عهد کرد که برای نیمه شعبان سال بعد دست روی دست نگذاره و برای تبلیغ نام و یاد امام زمان(عج) قدمی برداره.
هر چه به موسم وفای به عهدش نزدیکتر می شد هیجان و اضطرابش هم فزونی می گرفت.
بعد از چند جلسه مشورت با دوستانش تصیم گرفت از همون شیوه ی مخالفین حضرت(عج) که در سخنرانی نیمه شعبان گذشته شنیده بود استفاده کنه.
مطالبی را که در نظر داشت بیان کنه مرور کرد و از خونه زد بیرون.
سوار تاکسی شد. نگاهی به مسافران داخل تاکسی انداخت؛ فضا به نظرش مساعد رسید. به دنبال بهانه ای می گشت که چشمش افتاد به صندوقی پاکتی که روش نوشته بود " کمک به بیماران سرطانی".
رو به سمت راننده کرد و گفت: آقای راننده! این صندوق برای کجاست؟
- برای همین گروههای غیرانتفاعی که به دنبال رفع مشکلات این بندگان خدا (سرطانیها) هستند.
دست تو جیبش کرد و یک اسکناس پونصدی درآورد و انداخت تو صندوق.
راننده گفت: خدا خیرت بده جوون. خدا قبول کنه!
- ان شاء الله! اما می دونید چیه!؟ خیلی وقتها هست که با یک تیر می تونیم چند تا نشون بزنیم.
- منظورت چیه؟
- منظورم اینه که مثلاً با همین پولی که به صندوق می ریزیم می تونیم چند تا هدف دیگه را هم نشونه بگیریم. مثلاً اگه نیت کنیم که این صدقه را به نیت سلامتی امام زمان(عج) بیندازیم هم به حضرت(عج) ابراز ارادت کردیم هم اینکه به بیماران سرطانی کمک کردیم. تازه می تونیم ثواب همین صدقه را هم به حضرت(عج) هدیه کنیم. این کار ما باعث میشه تا هم صدقه مون قبول بشه همین که حضرت دست مارا بیشتر بگیرند. شما که می دونید که اهل بیت ما چقدر کریم و بزرگوارند و کوچکترین محبت مردم را با چه هدایا و پذیرایی هایی جبران می کردند!؟
یک لحظه از آینه ی جلوی ماشین نگاهی به مسافرهای صندلی عقب انداخت. از نگاههاشون معلوم بود که حسابی جذب مکالمه ی او و راننده شده بودند.
موقعیت را که اینطور دید؛ نفس عمیقی کشید وبا اعتماد به نفس بیشتری ادامه داد؛ ما خیلی غافلیم، حاج آقا! می دونید چقدر روایات درباره ی دعا برای تعجیل فرج امام زمان وارد شده!؟ این روایت رو حتماً شنیدید که "و أکثروا الدعا بتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم". برای فرج زیاد دعا کنید که فرج شما در آن است.
همین طور گرم صحبت شده بود که ناگهان تاکسی متوقف شد. با تعجب نگاهی به جلو انداخت؛ تازه متوجه شد که به چراغ قرمز رسیده اند و ایستگاه بعدی باید پیاده بشه. یکی از مسافرها از فرصت استفاده کرد و از ماشین پیاده شد.
دوباره با همون حرارت ادامه داد؛ آخه چرا ما اینقدر غافلیم!؟ دیگه چقدر باید ظلم و ستم تو این دنیا زیاد بشه! این همه در مناسبتهای مختلف به ما سفارش شده دعای ندبه بخونیم. تا الان از خودمون پرسیدیم چرا!؟
یکی از مسافرها جواب داد برای اینکه یادمون نره امام زمان(عج) چشم به راهمونه.
- آفرین.
راننده که تا اینجا با دقت به صحبتهاش گوش داده بود؛ عینکش را روی صورتش جابجا کرد و گفت: خدا خیرت بده جوون!
همه ی اینها که گفتی پسرم؛ درست و متین. اینها همه شون کارهای خیلی خوب و لازمیه اما به نظر من کافی نیست.
این خیلی خوبه که برای سلامتی حضرت(عج) صدقه بدیم. خیلی عالیه که برای تعجیل ظهور دعاکنیم. خیلی بجاست ثواب کارهای خیرمون را به ایشون هدیه بدیم. اما برای ظهور حضرت اینها کافی نیست. اصلاً ظهور برای اینها به تأخیر نیفتاده.
یکی از مسافرها پرسید: میشه بگید پس برا چی ظهور اتفاق نمیفته!؟
- برای ظهور حضرت مردم باید گوش به فرمان باشند. مگه نشنیدی که مردم کوفه خودشون کرور کرور نامه نوشتند و از امام حسین(ع) دعوت کردند!؟ اما آخرش چی شد!؟
اون از نایبش – حضرت مسلم- که تنهاش گذاشتند و اجازه دادند در غربت محض به شهادت برسه. اون هم از خود امام حسین(ع) که سر نوه ی پیغمبر را بر نیزه کردند.
فرض کن خدا این دعاهای ناقابل ما را هم مستجاب کرد و ظهور اتفاق افتاد. چه تضمینی وجود داره که همین ماهایی که با دعاهامون از امام زمان(عج) دعوت کردیم مقابل فرامینش نایستیم !!؟ چه تضمینی وجود داره که تا آخر خط پای رکابش بایستیم!!؟
به آیینه نگاهی انداخت؛ بقیه مسافرها هم مثل خودش از صحبتها و تحلیل راننده متعجب مانده بودند.
از تاکسی که پیاده می شد؛ یاد این جمله از خواجه نصیرالدین طوسی افتاد که چند روز پیش در یکی از سایتها خوانده بود:
« أما سبب غیبته فلا یجوز أن یکون من الله سبحانه و لا منه کما عرفت فیکون معی المکلفین، و هو الخوف الغالب و عدم التمکین و الظهوریجب عندزوال السبب».
«غیبت حضرت مهدى(ع) نه از خداى سبحان است و نه از آن حضرت، پس از مکلفین و مردم است، و آن غلبه خوف و تمکین نداشتن مردم از امام است، موقعیکه سبب غیبت زایل گردد ظهور واقع مى شود».
اللهم عجل لولیک الفرج
چند روز پیش داشتم برای شرکت در آزمون ورودی "دوره مطالعاتی آسیب شناسی انقلاب اسلامی" کتاب "رستاخیز شگفت انگیز" را می خوندم. این کتاب در واقع متن پیام امام خامنه ای(روحی فداه) است به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره). و چه زیباست بازخوانی و تأمل در این پیام، بعد از گذشت 20 سال! بار اولی که این پیام را خوندم آنچنان بر دلم نشست که متوجه نشدم که کی به پایان آن رسیدم و در واقع، آن پایان، آغازی است بر مسیری نورانی. ان شاءالله!
چندی پیش در مطلبی با عنوان "اوجب واجبات" با استفاده از بیانات امام خامنه ای(روحی فداه) در خطبه های نماز جمعه 14 خرداد 89 از اسلام ناب و اسلام آمریکایی نوشته بودم. و حالا بشنوید از اسلام خمینی به روایت خامنه ای:
طبیعت اسلام ناب، طبیعتى پُرجاذبه است و دلهایى را که آلودهى غرضورزى و کینهتوزى نباشد، به خود جلب مىکند و این همان است که انقلاب ما و امام ما، دوباره در جهان مطرح کردند و بر دلها و چشمهاى نیازمند و جستجوگر عرضه داشتند. در مدرسهى انقلاب که امام ما بنیان گذارد، بساط اسلام سفیانى و مروانى، اسلام مراسم و مناسک میانتهى، اسلام در خدمت زر و زور و خلاصه اسلام آلت دست قدرتها و آفت جان ملتها برچیده شده و اسلام قرآنى و محمّدى(صلّىاللَّه علیهوالهوسلّم)، اسلام عقیده و جهاد، اسلام خصم ظالم و عون مظلوم، اسلام ستیزنده با فرعونها و قارونها و خلاصه، اسلام کوبندهى جباران و برپاکنندهى حکومت مستضعفان، سربرکشیده است.
در انقلاب اسلامى،
اسلام کتاب و سنت، جایگزین اسلام خرافه و بدعت؛
اسلام جهاد و شهادت، جایگزین اسلام قعود و اسارت و ذلت؛
اسلام تعبد و تعقل، جایگزین اسلام التقاط و جهالت؛
اسلام دنیا و آخرت، جایگزین اسلام دنیاپرستى یا رهبانیت؛
اسلام علم و معرفت، جایگزین اسلام تحجر و غفلت؛
اسلام دیانت و سیاست، جایگزین اسلام بىبندوبارى و بىتفاوتى؛
اسلام قیام و عمل، جایگزین اسلام بىحالى و افسردگى؛
اسلام فرد و جامعه، جایگزین اسلام تشریفاتى و بىخاصیت؛
اسلام نجاتبخش محرومین، جایگزین اسلام بازیچهى دست قدرتها؛
و خلاصه اسلام ناب محمّدى(صلّىاللَّهعلیهوالهوسلّم)، جایگزین اسلام امریکایى گردید.[۱]
پی نوشت:
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
۱-پیام امام خامنه ای(حفظه الله) به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره)
"ما یک شب در خدمت امام بودیم. من از ایشان پرسیدم نظر شما نسبت به فلان کس چیست - نمیخواهم اسم بیاورم؛ یکى از چهرههاى معروف دنیاى اسلام در دوران نزدیک به ما، که همه نام او را شنیدند، همه میشناسند - امام یک تأملى کردند، گفتند: نمیشناسم. بعد هم یک جملهى مذمتآمیزى راجع به آن شخص گفتند. این تمام شد. من فرداى آن روز یا پسفردا - درست یادم نیست - صبح با امام کارى داشتم، رفتم خدمت ایشان. بمجردى که وارد اتاق شدم و نشستم، قبل از اینکه من کارى را که داشتم، مطرح کنم، ایشان گفتند که راجع به آن کسى که شما دیشب یا پریشب سؤال کردید، «همین، نمیشناسم». یعنى آن جملهى مذمتآمیزى را که بعد از «نمیشناسم» گفته بودند، پاک کردند. ببینید، این خیلى مهم است. آن جملهى مذمتآمیز نه فحش بود، نه دشنام بود، نه تهمت بود؛ خوشبختانه من هم بکلى از یادم رفته که آن جمله چه بود؛ یعنى یا تصرف معنوى ایشان بود، یا کمحافظگى من بود؛ نمیدانم چه بود، اما اینقدر یادم هست که یک جملهى مذمتآمیزى بود. همین را ایشان آن شب گفتند، دو روز بعدش یا یک روز بعدش آن را پاک کردند؛ گفتند: نه، همان نمیشناسم. ببینید، اینها اسوه است؛ «لقد کان لکم فى رسولاللَّه اسوة حسنة»."
این خاطره را که حضرت آقا(روحی فداه) در خطبه های نماز جمعه ی 14 خرداد امسال بیان کردند؛ که بخاطر دارید!؟
دیروز هنگام مطالعه ی قسمتی از ویژه نامه رمز عبور2، نکته ای به شدت نظرم را جلب کرد. این مطلب چیزی نبود جز بیانات امام خامنه ای(روحی فداه)، در جلسه بررسی کفایت سیاسی آقای بنی صدر در مجلس اول.
شاید شما هم جریانات مربوط به عزل آقای بنی صدر از سمت ریاست جمهوری اسلامی ایران را خوانده و یا درک کرده باشید. در جلسه ی بررسی کفایت سیاسی رئیس جمهور وقت یکی از نطقهایی که تأثیر بسزایی بر رأی نمایندگان گذاشت همین نطق مطول و مستدل حضرت آقا(روحی فداه) بود.
امام خامنه ای(روحی فداه) بعد از تشریح 14 عنوان در باب اثبات عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور وقت، در پایان بیاناتشون، نکته ای را بیان می کنند که مصداق روشنی است بر تأسی به این آیه: « یا ایّها الّذین امنوا اتّقوا اللَّه و قولوا قولاً سدیداً»:
"علی ایحال در هویزه که بچه های ما شهید شدند، من بطور قطع نفی نمی کنم ولی من به هیچ وجه از کسانی یک تعلل عمدی، سستی عمدی، خیانت، خدای ناکرده، مشاهده نکردم. چون دیروز شنیده شد که عده ای می گفتند، این کار، کار آقای بنی صدر است، نه. درباره آقای بنی صدر ما آنقدر اشکال و ایراد وارد و منطقی داریم که محتاج این نیستیم که با این مسئله که هیچ راه اثباتی ندارد، ایشان را متهم کنیم. این را من گناه بنی صدر نمی دانم.یعنی طبق تشخیص من، تا آنجا که من اطلاع دارم گناه بنی صدر نیست. بنی صدر اگر گناهی داشته باشد- که حتماً دارد- در جاهای دیگر است.(والسلام علیکم و رحمة الله). "
"اگر قضاوت شما دربارهى آن کسى که با او مخالفید و با او دشمنید، غیر از آن چیزى باشد که در واقع وجود دارد، این تعدى از جادهى تقواست…اینجور نباشد که مخالفت با یک کسى، ما را وادار کند که نسبت به آن کس از جادهى حق تعدى کنیم، تجاوز کنیم، ظلم کنیم؛ نه، ظلم نباید کرد. به هیچ کس نباید ظلم کرد."[1]
ان شاء الله
پی نوشت:
__________________________
1- خطبه های نماز جمعه تهران 1389/3/14فوق العاده است.
بعد از مدتها جستجو به کتابی دست پیدا کردم که به بررسی تحلیلی تاریخ زندگانی امیرالمؤمنین(ع) مخصوصاً دوران پس از رحلت رسول الله(ص) پرداخته. اون هم کاملاً مستند، هم به کتابهای اهل سنت و هم به کتابهای شیعه.
این روزها بیشتر اوقات فراغتم را با مطالعه ی کتاب فروغ ولایت اثر ماندگار آیت الله شیخ جعفر سبحانی سپری می کنم.
بعداً بیشتر از این کتاب براتون میگم.
ان شاء الله