باورهای عریان
بیراهه نرفته ایم اگر انتخابات 22 خرداد 88 را از جهات مختلف یکی از حساس ترین و تأثیرگذارین انتخابات تاریخ انقلاب به شمار بیاوریم. انتخاباتی که به صحنه زورآزمایی گفتمانهای متفاوت و بعضاً متضاد تبدیل گشت و سرانجام به پیروزی گفتمان اصیل انقلاب منتهی گردید.
یکی از ویژگیهای این انتخابات که به مدد مناظرات تلویزیونی کاندیداها بسیار مهم جلوه نمود؛ شناخت جایگاه و منظر تفکرات گروههایی است که هریک خود را به نوعی داعیه دار حرکت در خط امام و انقلاب معرفی می کردند.
دقت در ابعاد مختلف انتخابات خرداد 88 از تبلیغات پیش از انتخابات گرفته تا موضع گیریها و فعالیتهای گروههای مختلف پس از اعلام نتایج آن، ما را به تحلیلهای گوناگونی می رساند. یکی از این تحلیلها که ذیلاً به آن خواهم پرداخت؛ نسبت باورهای انقلابیون نسل اول با رخدادهای پیرامون این انتخابات است.
به نظر بنده، وقتی به مواضع و اقدامات برخی از کاندیداهای این دوره ریاست جمهوری و حامیان اصلیشان یعنی آنهایی که باصطلاح "خواص" نامیده می شوند نظر موشکفانه ای می اندازیم، به این نتیجه می رسیم که عده ی قابل توجهی از انقلابیون نسل اول، نه تنها باور عمیقی نسبت به گفتمان اصلی و شاه بیت تفکرات حضرت امام (ره) که همان "اصل ولایت فقیه" است نداشته اند بلکه اگر در گذشته انقلابیشان بعضاً تعهد و التزامی هم نسبت به این اصل مشاهده شده صرفاً در قالب تبعیت از شخص آیت الله خمینی به عنوان رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی می گنجد نه در اسلوب ولایت پذیری از فقیه جامع الشرایط. به عبارتی می توان گفت: این گروهها جامه ی ولایت فقیه را صرفاً بر قامت شخص آیت الله خمینی می پذیرفتند. و این بزرگترین جفاییست که در طول تاریخ انقلاب در حق آن پیر فرزانه روا گردیده است.
هرچند گفتمان اصلاح طلبی، گفتمان سره و یکدستی نیست که بتوان بطور کامل راجع به آن اظهار نظر نمود؛ اما بررسی دیدگاهها، نگرشها و فعالیتهای گروههای شاخص این گفتمان، ما را به حقیقت فوق الذکر رهنمون می شود. گروهی همچون نهضت آزادی، مصداق قدیمی اما هرچند بارز این تحلیل است. البته شرایط سالهای اول انقلاب از یک طرف و شخصیت کاریزما و بی بدیل حضرت امام(ره) از طرف دیگر مانع از این می شد تا سایر گروههای جوانتر این طیف نسبت خودشان را با اصل ولایت فقیه مشخص نمایند.
جالب توجه آنکه بسیاری از نیروهای اصلاح طلب امروز همان تندروهای سالهای آغازین انقلابند که بسیاری از نیروهای گروههای رقیب را به اتهام ضدیت با ولایت فقیه از صحنه ی رقابت خارج می کردند.
اما با ارتحال ملکوتی حضرت امام(ره) امتحان ولایت پذیری این نیروها آغاز گشت. اینان که به علت عدم پشتوانه ی فکری و فلسفی قوی و صرفاً به علت دلایلی که در بالا اشاره شد داعیه دار پیروی از ولی فقیه شده بودند با احساس خلأ جدی تئوریک مواجه شدند.
از این به بعد بود که تا چند سال مشغول ترمیم این خلأ هویدا شده ی خود گردیدند و سرانجام این تکاپوی نظریشان به اینجا رسید که " ولایت فقیه" را صرفاً در قالب الفاظ آن هم بصورت شیری بی یال و دم و اِشکم پذیرفتند. هرچند در عمل تا مدتها سعی در حفظ ظواهر داشتند اما به مرور زمان عدم التزام عملیشان به مهمترین و اصیل ترین شاخص خط امام روز به روز نمایان تر گردید.
به نظر بنده، یکی از مهمترین نتایج مثبت انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری و حوادث قبل و بعدش، افتادن پرده نفاق از چهره بسیاری از گروههایی بود که سالها خود را سردمدار پیروی از خط امام معرفی می کردند.
عیان گردیدن مرزهای فکری و عملی، بین گروههای مختلف را در آغاز دهه ی پیشرفت و عدالت انقلاب به فال نیک می گیریم.
و العاقبة للمتقین
" روز انتخابات من و پدر از دروازه دولت اصفهان می گذشتیم. مقابل مدرسه ی صارمیه چند پاسبان جلو ما را گرفتند و به داخل هدایتمان کردند. پدرم گفت:" من تاجرم و می خواهم در حوزه ی بازار رای دهم." گفتند:" فرق نمی کند."
وقتی وارد سالن شدیم، ماموری یک برگ رای دست پدرم داد. ورقه را که خواند، گفت نامزد من کس دیگری است و نام دایی جان را آورد. مامور صندوق به تندی گفت:" فضولی موقوف!" و برگ رای را از دست پدر گرفت و در صندوق انداخت. این نخستین تجربه من از دموکراسی بود."
من هم خاطره ای دارم. هر وقت انتخابات مجلس می رسید. منظورم پیش از انقلاب است. عمه پدرم که پیرزنی بلند بالا و باریک بود و همیشه شتاب داشت. شناسنامه های تمام قوم و خویشان را جمع می کرد. بعد از انتخابات هم مهر شده می آورد تحویل می داد. از خاطره آقای کامشاد تا خاطره خودم، تا انتخابات اخیر بدون شک گام های بلندی را برداشته ایم.
شصت سال پیش پاسبان ها برگه رای نوشته شده را به نام افراد در صندوق می انداختند...چهل سال پیش شناسنامه بدون صاحب در انتخابات شرکت می کرد. اکنون واقعا مردم شناسنامه شان را دستشان می گیرند. هر که را که شورای محترم نگهبان تایید کند. می توانند به عنوان نامزد مورد نظر خویش انتخاب کنند. حداکثر همین می شود که امروزه با آن مواجهیم. مبهوت می مانیم که آیا نتیجه با آراء نسبت منطقی و عادلانه دارد؟ آیا حقیقتا آراء به درستی شمرده شده است؟
می توانیم بگوییم ما وارد مرحله ای تازه از مردمسالاری شده ایم. مرحله امانت در حفظ و اراء مردم و شمارش درست آن ها. گفته اند: دموکراسی شرکت در انتخابات نیست. شمارش درست و منزه اراء مردم است...این مرحله چنان که پیداست آسان یاب نیست...