مدینه
چهارشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۰۲:۰۸ ق.ظ
و امشب دوباره دلم هوای مدینه کرده...
مدینه ای تاریک، مدینه ای خاموش، مدینه ای غریب...
مدینه ای...
مدینه ای که دیگر زهرایی ندارد
مدینه ای که دیگر بوی یاس در کوچه های غمبار آن نمی پیچد.
آهای...
مردم مدینه!
امشب را آسوده بخوابید، که دیگر ناله های زهرا به گوش شما نخواهد رسید.
آسوده بخوابید، که نفرین فاطمه را از سر گذرانیدید.
آسوده بخوابید که دیگر فاطمه ای نیست تا وجدانهای شما را به تلاطم وادارد.
آسوده بخوابید!؟؟
نه!
اصلاً مگر شما بیدار بودید که حالا بخواهید بخوابید!
و چه بد امتی بودید شما، برای مهربانترین نبی خدا!
۸۸/۰۲/۲۳
نامی که قرون آکنده از رایحه ی دل انگیز بهشتیش شد.
نامی که برای همه، حتا پدرش مادر بود ولی کسی برای او مادری نکرد.
نامی که تمامی آتشهای دنیا و عقبا را خاموش کرد، اما سینه اش در آتش درب خانه اش سوخت.
نامی که میشنوی، در سپیدی یاس به ناگاه کبودی می بینی.
نامی که کتک خورد تا هیچ همنام او با سیلی نواخته نشود.
نامی که پهلویش شکست تا مولایش نشکند.
فاطمه نامیست
برای لطافت قرون