ویژیگیهای خواص اهل حق(2)
بالاخره بعد از چند وقت تعطیلات سال نو این اجازه رو داد تا ادامه ی مطلب قبلی که در مورد خواص و عوام نوشته بودم تکمیل کنم. البته این رو هم بگم قسمت عمده تحقیقات قرآنیش رو از مقاله ی آقای محمد رضا هفت تنانیان استفاده کردم:
3-تصمیم گیری بجا:
تصمیم گیرى بى موقع هیچ اثر ندارد یا اثرى ناچیز خواهد داشت. در داستان موسى(علیه السلام)، هنگامى که عصاى موسى به صورت اژدهایى بزرگ درآمد و همه ى مارهاى جادوگران را بلعید، تازه باور کردند که کار موسى، معجزه اى خدایى است. بدین گونه بود که با شجاعت تصمیم گرفتند ایمان بیاورند: (فَالْقِىَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَمُوسى ( پس ساحران به سجده افتادند و گفتند: به پروردگار هارون و موسى ایمان آوردیم... . امیرالمؤمنین على(علیه السلام) درباره ى تصمیم گیرى بجا و مناسب مى فرماید:( من الخُرق المعالجةُ قبل الامکان و الاناهُ بعد الفرصة)اقدام کردن پیش از امکان و کوتاهى ورزیدن هنگام فرصت، نادانى است. در جریان کربلا، گروهى از خواص نتوانستند به درستى و بجا تصمیم بگیرند. آنان، مسلم بن عقیل را در محاصره کردن کاخ عبیدالله بن زیاد یارى نرساندند و در کربلا نیز حاضر نشدند. اینان که پس از پایان حادثه ى کربلا، به اشتباه خود پى برده بودند، جنبش توابین را تشکیل دادند و قیام کردند. با این حال، اثرگذارى قیام توابین در تاریخ به مراتب از قیام کربلا کم تر بود؛زیرا بهنگام تصمیم نگرفتند. چون در این زمان، فرزند پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)شهید شده، تاریخ به سراشیبى افتاده و قیام آنان بسیار کم اثرتر از قیام عاشورا بود. قیام عاشورا در طول تاریخ، سرمشق همه ى جنبش هاى آزادى بخش است و مردم به قیام امام حسین(علیه السلام) و یاران او، عشق مىورزند، ولى قیام توابین از چنین جایگاهى برخوردار نیست.
-4 حق گویى بدون هراسیدن از سرزنش دیگران
گاهى خواص، حق را تشخیص مى دهند، ولى به دلیل ترس از رسوایى ظاهرى دنیا، راه سکوت را در پیش مى گیرند. خواص نباید، از هیچ چیز و هیچ کس، هراس داشته باشند، بلکه در تصمیم گیرى هاى خود باید رضاى خدا را در نظر بگیرند و از تن دردادن به خوارى بپرهیزند. چون جامعه پیرو خواص است، ذلت پذیرى خواص نیز جامعه را به ذلت مى کشاند. بنابراین، خواص باید در برابر انحراف هاى موجود در جامعه، بایستند و از گسترش آن، پیش گیرى کنند): ولا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمِ( در تاریخ آمده است که گروهى از بنى اسراییل در مخالفت با فرمان الهى، با حیله گرى به ماهى گیرى مشغول شدند. گروهى از مردم در مقابل آنان ایستادند و مخالفت کردند، ولى گروهى دیگر ساکت ماندند. خداوند نیز بر پایمال کنندگان فرمان الهى و گروهى که آنان را نهى نکردند، عذاب فرستاد: (وَ أَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُوا بِعَذاب بَئِیس بِما کانُوا یَفْسُقُونَ فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عُنْهُ قُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ( و کسانى را که ستم کردند، به سزاى نافرمانى شان، به عذابى شدید گرفتار کردیم. چون از آن چه نهى شده بودند، سرپیچى کردند، به آنان گفتیم: بوزینگانى باشید رانده شده. امیرالمؤمنین على(علیه السلام) درباره ى پرهیزکاران مى فرماید: (و لا یدخل فى الباطل و لا یخرج من الحق( پرهیزکاران به دایره ى باطل ، گام نمى نهند و از حق، بیرون نمى روند.
به نمونه ى دیگرى بنگرید: شریح قاضى، حق را مى شناخت و از جایگاه اجتماعى بالایى برخوردار بود. هنگامى که هانى بن عروة با تن مجروح به زندان عبیدالله بن زیاد افتاد، جنگ جویان قبیله اش، کاخ عبیدالله بن زیاد را محاصره کردند. ابن زیاد ترسید و به شریح گفت: به اینان بگو که هانى زنده است. شریح دید هانى مجروح است. هانى به شریح گفت: «این چه وضعى است؟ پس قوم من کجایند؟ چرا به سراغ من نمى آیند؟» شریح گفت: «مى خواستم بروم و این حرف ها را به مردم بزنم، ولى افسوس که جاسوس عبیدالله آن جا ایستاده بود و من جرأت نکردم. به همین دلیل به مردم گفتم: هانى زنده است.» با این کار، مردم پراکنده شدند و تاریخ دگرگون شد.
-5 آموزش عوام
یکى از رسالت هاى خواص، مبارزه با نادانى و عوام زدگى مردم است. چون گروهى، بقاى خود را در نادانى مردم مى بینند، خواص باید در راه آموزش مردم بکوشند: (وَ اِذْ اخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَکتُمُونَهُ( و {یاد کن} هنگامى را که خداوند از کسانى که به آنان کتاب داده شده، پیمان گرفت که حتماً باید آن را براى مردم بگویید و کتمان مکنید. بیمه کردن اجتماع در برابر انحراف ها تنها با آگاهى بخشیدن به مردم امکان پذیر است. هر اندازه مردم آگاه تر باشند، احتمال انحراف جامعه، کمتر خواهد شد. پس خواص باید معیارهاى حق را براى مردم بازگو کنند.
مردی که ز عصر خود فراتر باشد
بهاتون مبارک
علی علی