خلوت
دوشنبه, ۹ مهر ۱۳۸۶، ۰۱:۴۲ ب.ظ
گاهی اوقات هست که آدم دلش می خواد تنها باشه؛ تنهای تنها...
گاهی اوقات هست که دلت نمی خواد هیچ کس رو تو خلوتت راه بدی...
...دلت می خواد تو خلوت خودت، دوباره خودت رو پیدا کنی
دوباره برگردی
دوباره آدم بشی...
اون وقته که دوباره زبونت باز میشه
قلمت به راه میفته
و می تونی دوباره با همه ارتباط برقرار کنی.
من هنوز زبونم قفله!قفله! قفله!!!!!!!
۸۶/۰۷/۰۹
ادم از ادمیت یادش میره اما ادمیت از ادم هرگز .....................
قلم تقدیر سه شب نا معلوم خواهد نوشت برای من و تو و ما
شاید تفعل بر نا نوشته ها نا ممکن باشه اما تغییر بر نوشتن ها ممکنه..
همیشه خواب بهانه بیداریه اما این بار بیداری رو بهانه خواب کنیم..
پیشاپیش شبهای قدر رو ارج می گذاریم و از صاحب میخواهیم
برامون زیباترین ها رو بنویسه.....
سروش جان سلام
وب دلنشین وباصفایی داری باحرف های عاشقانه و عارفانه
و این خیلی خوبه
خیلی ها عاشق می شن ولی خیلی کم عاشق می مونن
همواره در راه عشق ثابت قدم باشی
من اپم و منتظر دیدارت
سربلند و پیروز باشی