افتتاح3
راستش چند شبه که میخوام قسمت سوم دعای افتتاح را توی وب بگذارم اما نمی تونم؛ اصلاً هروقت به این فرازهای دعا می رسم قفل می کنم؛ دیگه نمی تونم جلوتر برم یعنی خجالت و شرم اونچنان بر من مسلط میشه که بعضی وقتها آرزو می کنم زمین باز بشه و من توش فرو برم و بعضی وقتها هم اونچنان سرشار از شور و شوق میشم که روحم میخواد از کالبدم خارج بشه. شاید بخاطر همینه که هر وقت به این فرازهای دعاکه میرسم هنگ می کنم. حالا امشب هم هر چه بادا باد دلم رو می سپارم به دست اونیکه فرمود:
"قلبُ المُؤمن عَرشُ الرّحمان".
...
الهی! رفتار من با تو، چنان است که انگار بر گردنت حق نعمت دارم
تو مرا صدا می زنی و من از تو روی می گردانم...
تو بر من، مهر می ورزی و من با تو نامهربانی می کنم...
تو با من، طرح دوستی می ریزی و من رد می کنم...
اما این رفتار ناشایست، تو را از رحمت و لطف به من باز نمی دارد
و مانع تقضل و عطایت نمی شود
الهی! بنده ی نادانت را ببخش و با همان فضل و احسان همیشگی ات او را دریاب... که تو بخشنده ای و کریم.
... إنَّکَ جَوادٌ کریمٌ
خسته نباشید.
چند باری هست میام مطالب شما رو می خونم و لذت می برم اما چیزی ندارم که در قبال محبت شما اهدا کنم. تقریبا" لال می شم. شاید علتش اینه که سالهاست دیگه نیستم.