شب چهارم
3 روز گذشت مثل یک چشم بر هم زدن؛ همین.
کاش می شد قدری از سرعت چرخش عقربه های زمان کم کرد.
هر سال تا میرم به خودم بیام و بفهمم چی کاره ام شبهای قدر رسیده اند و گذشته اند.
هر سال قبل از اینکه بتونم یکبار دعای افتتاح رو به پایان برسونم؛ می بینم وقت وداع با ماه رمضان رسیده.
اما آقاجونم!
امسال از همین امشب ازتون میخوام کمکم کنید قبل از رسیدن شبهای قدر از خواب بیدار بشم. به من هم توفیق درک شب قدر رو عنایت کنید. به همه مؤمنین این لیاقت رو بدید که تنها حاجت شب قدر امسالشون تعجیل در امر ظهور شما باشه. می دونید آقای من! گاهی وقتها اونقدر کم معرفت میشیم که یادمون میره چه قدر دل شما از بابت تأخیر فرج گرفته و آزرده است ... اونقدر خودخواه میشیم که فکر می کنیم مشکلات روزمره خودمون سخت ترین و مهمترین مسأله ی هستیه! اصلاً یادمون میره که این دنیا دار امتحان و بلاست؛ فرامش می کنیم که قرار نیست کسی بدون امتحان از اون خارج بشه. مگه امام باقر علیه السلام نفرمودند که در دوران غیبت مردم اونقدر امتحان میشن تا مخلصین اونها غربال بشن...
ولی آقای من!
من و خیلیهای دیگه که ادعای محبت شما را یدک می کشیم نیازی به امتحان نداریم بدون امتحان هم از توری غربال سقوط می کنیم! خودت دستمون رو بگیر!!!