یادش بخیر
یکی از سحرهای ماه رمضان سال اول دانشجویی؛ بعد از اینکه سحری را در سلف دانشکده خوردیم برگشتیم به اتاقمون. تو اتاقمون رادیو روشن بود و منتظر اذان صبح بودیم. به وحید گفتم: میای بریم نماز صبح را مسجد خوابگاه بخونیم؟ یه خمیازه ای کشید و گفت: تو برو من حوصله شو ندارم؛ میخوام سریع نمازم بخونم و بخوابم. هنوز صحبتهاش تموم نشده بود که رادیوی آبادان این صحبتهای از امام (ره) را پخش کرد: " شما دانشگاهیها، شما دانشجوها، همهتان مساجد را بروید پر کنید. سنگر است اینجا. سنگرها را باید پر کرد." یه نگاهی به وحید انداختم؛ در حالی که لبخند تعجب آمیزی بر لبانش نقش بسته بود می رفت سمت کمد لباسهاش که با هم بریم مسجد!