کاشف

یادداشت

شگفتی تکرار تاریخ

جمعه, ۲۳ مرداد ۱۳۸۸، ۱۰:۰۲ ب.ظ

چند وقتیه که بازار نامه نگاری سیاسیون مملکتمون خیلی داغ شده. شاید نطفه این نوع نامه نگاریها از زمان نگارش نامه جناب هاشمی به حضرت آقا بسته شد.

امروز که داشتم بعضی از نامه های امیرالمؤمنین در نهج البلاغه رو مرور می کردم. چند نامه ای که امیرالمؤمنین خطاب به معاویه نوشته بود به شدت منو تو فکر فرو برد. خیلی برام جالب بود. ناخودآگاه یاد صحبتهای جدیداً منتشر شده آقا در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولى امر افتادم؛ اونجا که فرموده بودند:

"بصیرت خودتان را بالا ببرید، آگاهى خودتان را بالا ببرید. من مکرر این جمله‏ى امیرالمؤمنین را به نظرم در جنگ صفین در گفتارها بیان کردم که فرمود: «الا و لایحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر».(3) میدانید، سختى پرچم امیرالمؤمنین از پرچم پیغمبر، از جهاتى بیشتر بود؛ چون در پرچم پیغمبر دشمن معلوم بود، دوست هم معلوم بود؛ در زیر پرچم امیرالمؤمنین دشمن و دوست آنچنان واضح نبودند. دشمن همان حرفهائى را میزد که دوست میزند؛ همان نماز جماعت را که تو اردوگاه امیرالمؤمنین میخواندند، تو اردوگاه طرف مقابل هم - در جنگ جمل و صفین و نهروان - میخواندند. حالا شما باشید، چه کار میکنید؟ به شما میگویند: آقا! این طرفِ مقابل، باطل است. شما میگوئید: اِ، با این نماز، با این عبادت! بعضى‏شان مثل خوارج که خیلى هم عبادتشان آب و رنگ داشت؛ خیلى."

قابل توجه اینکه گویا در دوره حکومت 5ساله امیرالمؤمنین هم بازار نامه نگاری - البته نه از نوع سرگشاده اش- رونق داشته و جالبتر اینه که بعضی از این نامه ها در جواب نامه های ارسالی از سوی معاویه به نگارش در اومده. نامه هایی که معاویه در خلال اونها مشروعیت حکومت امیرالمؤمنین رو زیر سئوال میبره و  خودش را خونخواه بعضی از کشته و تبعیدشدگان همچون طلحه ها و زبیرها و عایشه ها معرفی می کنه!

وقتی به محتوای نامه ها و اوضاع سیاسی اجتماعی دوران خلافت علی (ع) توجه می کنی گویا حضرت را در حال نوشتن جواب نامه ی بعضی از سیاسیون فعلیمون می بینی:

افشاى چهره نفاق معاویه و مشروعیت بیعت

پس از نام خدا و درود! نامه پندآمیز تو به دستم رسید که داراى جملات به هم پیوسته، و زینت داده شده که با گمراهى خود آن را آراسته، و با بداندیشى خاص امضاء کرده بودى، نامه مردى که نه خود آگاهى لازم دارد تا رهنمونش باشد، و نه رهبرى دارد که هدایتش کند، تنها دعوت هوسهاى خویش را پاسخ گفته، و گمراهى عنان او را گرفته و او اطاعت مى کند، که سخن بى ربط مى گوید و در گمراهى سرگردان است.

(از همین نامه است) همانا بیعت براى امام یک بار بیش نیست، و تجدید نظر در آن میسر نخواهد بود، و کسى اختیار از سرگرفتن آن را ندارد، آن کس که از این بیعت عمومى سر باز زند، طعنه زن و عیبجو خوانده مى شود، و آن کس که نسبت به آن دودل باشد منافق است.

 

افشاى علل گمراهى معاویه

پس از یاد خدا و درود! معاویه! وقت آن رسیده است که از حقائق آشکار پند گیرى، تو با ادعاهاى باطل همان راه پدرانت را مى پیمایى، خود را در دروغ و فریب افکندى، و خود را به آنچه برتر از شان تواست نسبت مى دهى، و به چیزى دست دراز مى کنى که از تو باز داشته اند، و به تو نخواهد رسید، این همه را براى فرار کردن از حق، و انکار آنچه را که از گوشت و خون تو لازم تر است، انجام مى دهى، حقائقى که گوش تو آنها را شنیده و از آنها آگاهى دارى، آیا پس از روشن شدن راه حق، جز گمراهى آشکار چیز دیگرى یافت خواهد شد؟ و آیا پس از بیان حق، جز اشتباه کارى وجود خواهد داشت؟

از شبهه و حق پوشى بپرهیز، فتنه ها دیر زمانى است که پرده هاى سیاه خود را گسترانده، و دیده هایى را کور کرده است.

پاسخ به ادعاهاى دروغین معاویه

نامه اى از تو به دستم رسید که در سخن پردازى از هر جهت آراسته، اما از صلح و دوستى نشانه اى نداشت، و آکنده از افسانه هایى بود که هیچ نشانى از دانش و بردبارى در آن بچشم نمى خورد، در نوشتن این نامه کسى را مانى که پاى در گل فرو رفته، و در بیغوله ها سرگردان است، مقامى را مى طلبى که از قدر و ارزش تو والاتر است، و هیچ عقابى را توان پرواز بر فراز آن نیست و چون ستاره دوردست (عیوق) از تو دور است. پناه بر خدا که پس از من ولایت مسلمانان را بر عهده گیرى، و سود و زیان آن را بپذیرى، یا براى تو با یکى از مسلمانان پیمانى یا قراردادى را امضا کنم. از هم اکنون خود را دریاب، و چاره اى بیندیش، که اگر کوتاهى کنى، و براى درهم کوبیدنت بندگان خدا برخیزند، درهاى نجات بروى تو بسته خواهد شد، و آنچه را که امروز از تو مى پذیرند فردا نخواهند پذیرفت، با درود.

 

افشاى سیاست استحمارى معاویه

 اى معاویه! گروهى بسیار از مردم را به هلاکت کشاندى، و با گمراهى خود فریبشان دادى، و در موج سرکش دریاى جهالت خود غرقشان کردى، که تاریکیها آنان را فرا گرفت، و در امواج انواع شبهات غوطه ور گردیدند، که از راه حق به بیراه افتادند، و به دوران جاهلیت گذشتگانشان روى آوردند، و به ویژگیهاى جاهلى خاندانشان نازیدند، جز اندکى از آگاهان که مسیر خود را تغییر دادند، پس از آنکه تو را شناختند از تو جدا شدند، و از یارى کردن تو به سوى خدا گریختند، زیرا تو آنان را به کار دشوار واداشتى، و از راه راست منحرفشان ساختى. اى معاویه! در کارهاى خود از خدا بترس، و اختیارت را از کف شیطان درآور، که دنیا از تو بریده و آخرت به تو نزدیک شده است.

 

چه شگفت آور است تکرار تاریخ!!!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۵/۲۳
سبحان صداقتی

نظرات  (۱)

خدایا! فتنه فزونی گرفته است،بلا بزرگ شده است و آزمایش شدت یافته است.
خدایا! اسرار هویدا شده است و رازها برملا شده است و پرده ها افتاده است.
خدایا! زمین تنگی می کند و آسمان خودداری.
خدایا! و در این حال و روز ،شکایت جز به تو،به کجا می توان برد؟جز بر زانوی تو،سر بر کجا می توان نهاد؟جز به ریسمان تو،به کجا می توان آویخت؟جز در پناه تو،کجا می توان سکنی گزید؟و جز بر تو،بر که می توان تکیه کرد؟
خدایا! در سختی و آسانی تکیه گاه جز تو کیست؟و پناهگاه جز سایه سار مهر تو کجاست؟
خدایا! بر پیامبرت محمد و آل او درود فرست،آنان که اطاعتشان را بر ما فریضه شمردی و بدین سان،شأن و منزلتشان را به ما شناساندی.
خدایا! تو را سوگند به حق این عزیزان که باران گشایشت را بر ما ببار و از آستان فرجت نسیمی بر این دلهای خسته جاری کن.
خدایا! طاقت تمام شده است.شکیب سرآمده است،کارد به استخوان صبوری رسیده است.
خدایا! هم الان ما را برهان.رهانیدنی به سرعت برق نگاه یا کمتر از آن.
ای پیامبر! ای وصی! ای علی! ای محمد! یاری ام کنید که شمایید یاوران من و دست اضطرار مرا در پناهگاه دست خویش بگیرید که دستی چنین با کفایت تنها از آن شماست.
مولای من! امام زمانم! این تو و این دستهای استیصال من! این تو و این فریاد استغاثه من! این تو و این چشمهای اشکبار من!
به فریادم برس! مرا دریاب!
سید مهدی شجاعی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
next