کاشف

یادداشت

شب تولد

سه شنبه, ۶ شهریور ۱۳۸۶، ۱۱:۳۹ ب.ظ

شب تولد محبوبت باشه این همه غم تو دلت!!!

شب تولد تمام عشق و آرزوت باشه و این طور بغض گلوت را گرفته باشه!!!

شب تولد پدر؛ برادر؛ رفیق و انیست باشه و نتونی چیز قابلی رو هدیه کنی!!!

آه که امشب چقدر دلم ابریست و چشمانم چقدر هوای باریدن دارد!!!

کاش می دونستم امشب در کجا خیمه ات را برپا کرده ای!!!

نمی دونم چرا مدام این آیه در ذهنم طنین اندازه اونجا که برادران یوسف به حضرتش می گویند:

 

یا أیها العزیز مَسَّنا و أهلنا الضُّر وجِئنا ببضاعةٍ مُزجاةٍٍ فأوفِ لنا الکَیل وتَصَدَّق علینا إنَّ الله یَجزِی المُتَصَدِّقین.

 

آقاجونم! برادرهای یوسف باز یه پیمانه ای داشتند که از یوسف بخواهند پُرش کنه اما من بیچاره همون پیمانه رو هم ندارم؛ دستم خالی خالیه. اما امیدم به کرم شما بی پایان.

 

یا أبانا إستَغفِر لَنا.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۶/۰۶/۰۶
سبحان صداقتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
next